جدول جو
جدول جو

معنی دلوآمده - جستجوی لغت در جدول جو

دلوآمده
(دَ مَ دَ)
دهی است از دهستان حسین آباد بخش دیواندره شهرستان سنندج. واقع در 8 هزارگزی شمال باختری حسین آباد و 4 هزارگزی باختر راه شوسۀ جدید سنندج به سقز. ناحیه ای است کوهستانی و سردسیر با 150 تن سکنه. آب از رودخانه و چشمه و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(دَ مَ دَ/ دِ)
داخل شده. (ناظم الاطباء). واردشده. دخیل: بازل، شتر هشت ساله به نهم درآمده. (دهار).
- درآمده خلقت، عربک. متداخل. (یادداشت مرحوم دهخدا).
، فرورفته: قعس، درآمده پشت. (منتهی الارب). هضم، درآمده شکم گردیدن. (از منتهی الارب) ، برون شده، صادرگشته، آشکارشده. پدیدگشته. (ناظم الاطباء). و رجوع به درآمدن شود
لغت نامه دهخدا
(تَ وَ دَ)
ادعا کردن. لاف زدن. فائق آمدن به لاف و گزاف. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
نوآمد. نورس. نورسیده. نوزاد: حال این نوآمدگان نیز نیکو پرسیده آید. (تاریخ بیهقی ص 481).
این جدل نیست با نوآمدگان
که زدیوان من خورند ادرار.
خاقانی
لغت نامه دهخدا
تصویری از نوآمده
تصویر نوآمده
نو رسیده تازه رسیده تازه وارد جدید الورود
فرهنگ لغت هوشیار