جدول جو
جدول جو

معنی دلصاء - جستجوی لغت در جدول جو

دلصاء
(دَ)
مؤنث أدلص. (اقرب الموارد). زن لغزنده. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، ماده شتر کهن سال دندان ریخته. (منتهی الارب). ماده شتر که از سالخوردگی دندان او ریخته باشد. (از ذیل اقرب الموارد) (از لسان). ج، دلص. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(خُ لَ)
جمع واژۀ خلص و خالص. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(خَ)
محلی در بیابان که در آنجا چشمه ای یافت شود. (منتهی الارب) (از تاج العروس) (از لسان العرب)
لغت نامه دهخدا
(خَ)
شهر معروفیست در دهنا. بعضی گفته اند نام زمینی است واقع در بادیه در حجاز و در آنجا چشمۀ آبی متعلق به عباوه یافت میشود. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(دَ)
زمین نرم تفیده به آفتاب. (منتهی الارب). زمین هموار که از حرارت آفتاب گرم شده و در نتیجه ریگ آن از دیگر ریگها گرمتر باشد. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(دَ)
ماده شتری که از پیری دندان ریخته باشد. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). و رجوع به درص شود
لغت نامه دهخدا
(دَ)
زنی که دنبالۀ ابروی او باریک باشد. (از منتهی الارب) (از آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، زنی که بخشی از سر وی کم موی و ضعیف باشد. ج، دمص. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(دَ)
ناقه ای که از ضعف گردن خود را دراز کند. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(دَ)
ناقه دلقاء، شتر مادۀ دندان ریخته از پیری که چون آب خورد از دهنش بیرون افتد. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، سیف دلقاء، شمشیر به آسانی برآینده از نیام. (منتهی الارب). و صاحب المعیار گوید دلیلی بر صحت آن در دست نیست
لغت نامه دهخدا
(دِ)
جمع واژۀ دلو. (اقرب الموارد) (از منتهی الارب). رجوع به دلو شود
لغت نامه دهخدا
(تَ)
به معنی مدالاه است. (از ناظم الاطباء). رجوع به مدالاه شود
لغت نامه دهخدا
(لَصْ صا)
پیشانی تنگ، گوسفند که یک سرونش پیش درآمده باشد و دیگری پس رفته. (منتهی الارب). گوسفند که یک سرون وی در پیش آمده بود و یکی بازپس شده. (مهذب الاسماء) ، زن نیک چفسیده ران. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
تصویری از دلماء
تصویر دلماء
مونث ادلم: سخت سیاه، واپسین شب ماه مهی (قمری)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خلصاء
تصویر خلصاء
جمع خالص گزیدگان دوستان گزین
فرهنگ لغت هوشیار