جدول جو
جدول جو

معنی دلانع - جستجوی لغت در جدول جو

دلانع
(دَ نِ)
جمع واژۀ دلنّع. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). رجوع به دلنع شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(دِلْ لا)
منسوب به دلان که نام اجدادی است. (از الانساب سمعانی)
لغت نامه دهخدا
(نِ)
فرومایه و بخیل. (آنندراج) (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(دِلْ لا)
از نامهای اجدادی است و منسوب به آن دلانی شود. (از الانساب سمعانی)
لغت نامه دهخدا
(دُ)
قریه ای است در نزدیکی دینار از سرزمین یمن. گویند زنان این ده زیباترین زنان یمن می باشند و اهل فسق و فجورند و همه جا میروند. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(دُلْ لا)
صدف گرد یا نوعی از صدف دریا. (منتهی الارب). نوعی از صدف دریا. (از اقرب الموارد) ، نبات و گیاهی است. (از اقرب الموارد) ، بطیخ هندی. (منتهی الارب). هندوانه. (الفاظ الادویه). اسم عربی بطیخ هندی است. (تحفۀ حکیم مؤمن) (مخزن الادویه). بطیخ شامی، در لغت اهل مغرب. (از اقرب الموارد). بطیخ رومی. دابوغۀ شامی. (یادداشت مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
(دَ لَنْ نَ)
نرم. گویند: طریق دلنع، یعنی راه نرم و سهل. ج، دلانع. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
تصویری از دلاع
تصویر دلاع
ناخن پریان شسن شسن شکمپا از آبزیان، هندوانه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دلنع
تصویر دلنع
راه هموار راه نرم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دانع
تصویر دانع
فرومایه و بخیل
فرهنگ لغت هوشیار