جدول جو
جدول جو

معنی دلاعس - جستجوی لغت در جدول جو

دلاعس(دُ عِ)
جمل دلاعس، شتر رام. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). دلعاس. رجوع به دلعاس شود، ناقه دلاعس، ناقۀ سست دفزک و فروهشته گوشت. (منتهی الارب). ناقۀ ستبر فروهشته گوشت. (از اقرب الموارد). دلعس. دلعوس. دلعاس. رجوع به دلعاس و دلعس و دلعوس شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(دُمِ)
بلا. (منتهی الارب). داهیه. (اقرب الموارد) ، سخت تاریکی. (منتهی الارب). شدید الظلمه. (اقرب الموارد). دلمس. رجوع به دلمس شود
لغت نامه دهخدا
(دُ عَ)
سیب نیم رس مایل به شیرینی. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(دَ عَ)
بیمزگی مایل به شیرینی. (یادداشت مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
(دِ)
جمل دلعاس، شتر رام. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، ناقه دلعاس، ناقۀ دفزک و فروهشته گوشت. (منتهی الارب). ناقۀ ستبر و سست گوشت. (از اقرب الموارد). دلاعس. دلعس. رجوع به دلاعس و دلعس شود
لغت نامه دهخدا
(عِ)
الیهودی. از اخابث منافقین عهد نبی اکرم است. (امتاع الاسماع ص 179 و 497)
لغت نامه دهخدا
(دُلْ لا)
صدف گرد یا نوعی از صدف دریا. (منتهی الارب). نوعی از صدف دریا. (از اقرب الموارد) ، نبات و گیاهی است. (از اقرب الموارد) ، بطیخ هندی. (منتهی الارب). هندوانه. (الفاظ الادویه). اسم عربی بطیخ هندی است. (تحفۀ حکیم مؤمن) (مخزن الادویه). بطیخ شامی، در لغت اهل مغرب. (از اقرب الموارد). بطیخ رومی. دابوغۀ شامی. (یادداشت مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
(دِ)
جمع واژۀ دلسه. (ناظم الاطباء). رجوع به دلسه شود
لغت نامه دهخدا
(دِ عِ)
جمل دلعس، شتر رام و ذلول. (از ذیل اقرب الموارد) (از تاج). دلعوس. رجوع به دلعوس شود
لغت نامه دهخدا
(دَ عَ / دِ عَ)
شتر مادۀ دفزک سست فروهشته گوشت. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). دلعاس. رجوع به دلعاس شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از دلامس
تصویر دلامس
تاریکی ژرف، سختی پتیاره (بلا)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دلاع
تصویر دلاع
ناخن پریان شسن شسن شکمپا از آبزیان، هندوانه
فرهنگ لغت هوشیار