جدول جو
جدول جو

معنی دقوقاء - جستجوی لغت در جدول جو

دقوقاء
(دَ)
شهر معروفیست در بین اربل و بغداد. آنجا وقعه ای خوارج را رخ داده است. (ازمعجم البلدان). شهری است در کشور عراق دارای 2هزار تن جمعیت که در 40 کیلومتری جنوب شرقی کرکوک قرار دارد. این شهر در دورۀ عباسیان جزء الجزیره بود. و مقبرۀ معروف منسوب به امام زین العابدین (ع) در حدود 2/5 کیلومتری آن قرار دارد. این شهر از قرن نهم هجری بنام طاووق نیز شهرت یافته است. (از دائره المعارف فارسی). دقوق. دقوقی ̍. و رجوع به دقوق و دقوقی ̍ شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(نَ فَ بَ وَ دَ)
بطور دقیق. با دقت. بدقت
لغت نامه دهخدا
(دَبْ بو)
دابوق. سریشم که بدان مرغانرا شکارکنند. (آنندراج) (منتهی الارب) ، پلیدی. (منتهی الارب). حدث آدمی. (بحر الجواهر) ، هر چیز که ممتد و دراز گردد. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(وَ)
به گفتۀ سمعانی از قرای مرو است و عبدالرحمن موفق بن ابوالفضل دیوقانی به این ده منسوب است. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(رَ مَ)
بانگ کردن مرغ. (از اقرب الموارد). رجوع به قوقاه شود
لغت نامه دهخدا
(اَقْ)
جمع واژۀ قوی ّ. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). نیرومندان. رجوع به قوی شود
لغت نامه دهخدا
(حَ)
حروق. سوختۀ چقماق. (منتهی الارب). سوخته. (مهذب الاسماء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از حقوقات
تصویر حقوقات
جمع حقوق، جمع حق، هده ها، ماهانه ها جمع حقوق که خود جمع حق است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اقویاء
تصویر اقویاء
جمع قوی، نیرومندان، زورمندان، توانایان، زورآوران، مقابل ضعفا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از درقاء
تصویر درقاء
ابر، سحاب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دقیقا
تصویر دقیقا
بطور دقیق، با دقت، به درستی به نیکی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دقوقه
تصویر دقوقه
گاو خرمن کوب
فرهنگ لغت هوشیار
درخت تناور، آله کجنوک (اله عقاب)، مشت روی کوهی (مارزیون کوهی) از گیاهان
فرهنگ لغت هوشیار
گشت و گذار، تهی شدن شکم، توانگری، بی توشگی، زبانزدی در چامه سرایی و آن چنان است که پساوند (قافیه) ناجورآرند چون خورد و برد، ریسمان رنگارنگ بافتن، خالی شدن سرای، بپایان رسیدن قوت، سپری شدن، بی نیاز شدن، غنی گردیدن، تهی دست شدن، نیازمند گردیدن، (ازاضداد)، بافتن ریسمانی که تارهای آن در باریکی و کلفتی مختلف باشد، یکی از عیوب قافیه است و آن اختلاف حرکت حذو و توجیه است. نخستین مانند: هر وزیر و شاعر و مفتی که اوطوسی بود چون نظام الملک و غزالی و فردوسی بود. که فردوسی را با طوسی قافیه آورده دوم مانند: بفرق چمن ابر گسترد پر بفرش زمرد فروریخت در
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قوراء
تصویر قوراء
یک چشمی: زن، باغ گرد، فراخ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اقواء
تصویر اقواء
((اِ))
در جای خشک و خالی فرود آمدن، به پایان رسیدن توشه، نیازمند شدن، تهی دست شدن، از عیوب قافیه وآن اختلاف حرکت حذو و توجیه است
فرهنگ فارسی معین
جوش های جلدی که بر اثر برخی امراض عفونی و به علت اختلالات عروقی عصبی تولید می شود. جوش های قوباء بر اثر فشار انگشت محو و پس از رفع فشار مجدداً هویدا می گردند. علت پیدایش قوباء را بیشتر به علت احتقان عروق جلدی می دانند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دقیقا
تصویر دقیقا
Accurately, Exactly
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از دقیقا
تصویر دقیقا
précisément, exactement
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از دقیقا
تصویر دقیقا
nauwkeurig, precies
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از دقیقا
تصویر دقیقا
doğru bir şekilde, tam olarak
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از دقیقا
تصویر دقیقا
정확하게
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از دقیقا
تصویر دقیقا
正確に
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از دقیقا
تصویر دقیقا
באופן מדויק , בדיוק
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از دقیقا
تصویر دقیقا
सही तरीके से , बिल्कुल
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از دقیقا
تصویر دقیقا
secara akurat, tepat
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از دقیقا
تصویر دقیقا
точно
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از دقیقا
تصویر دقیقا
genau
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از دقیقا
تصویر دقیقا
con precisión, exactamente
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از دقیقا
تصویر دقیقا
accuratamente, esattamente
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از دقیقا
تصویر دقیقا
com precisão, exatamente
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از دقیقا
تصویر دقیقا
精确地
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از دقیقا
تصویر دقیقا
dokładnie
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از دقیقا
تصویر دقیقا
точно
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از دقیقا
تصویر دقیقا
kwa usahihi, haswa
دیکشنری فارسی به سواحیلی