برادر، در خطاب صمیمانه به مردان قبل از نام آنان می آید مثلاً داش علی لوطی کوره ای که در آن خشت های خام یا ظرف های گلی را بر روی هم می چینند و حرارت می دهند تا پخته شود، کورۀ آجرپزی، کورۀ کوزه گری، آتش خانه، برای مثال زاهد خام خویش بین هرگز / نشود پخته گر نهی در داش (عطار۵ - ۳۴۸)، آتش گاه حمام، تون
برادر، در خطاب صمیمانه به مردان قبل از نام آنان می آید مثلاً داش علی لوطی کوره ای که در آن خشت های خام یا ظرف های گلی را بر روی هم می چینند و حرارت می دهند تا پخته شود، کورۀ آجرپزی، کورۀ کوزه گری، آتش خانه، برای مِثال زاهد خام خویش بین هرگز / نشود پخته گر نهی در داش (عطار۵ - ۳۴۸)، آتش گاه حمام، تون
شانه، کول، کتف، قسمت بالای پشت دیشب، شب گذشته پسوند متصل به واژه به معنای دوشنده مثلاً شیردوش، گاودوش شیر آب حمام که دارای سوراخ های ریز است و آب را به صورت افشان، از بالا به روی تن شخص می ریزد
شانه، کول، کتف، قسمت بالای پشت دیشب، شب گذشته پسوند متصل به واژه به معنای دوشنده مثلاً شیردوش، گاودوش شیر آب حمام که دارای سوراخ های ریز است و آب را به صورت افشان، از بالا به روی تن شخص می ریزد
تصویر، شکل، در سینما و تئاتر کنایه از شخصیت کسی در فیلم، تئاتر و مانند آن، کاراکتر، در علوم ادبی حالت نحوی کلمه در جمله، کنایه از اثری که روی زمین یا چیزی باقی مانده باشد مثلاً نقش پایش روی زمین بود، کارکرد، عمل کرد مثلاً او در موفقیت من نقش بزرگی داشت نقش بستن: صورت گرفتن، مصور گشتن، تصویر کردن
تصویر، شکل، در سینما و تئاتر کنایه از شخصیت کسی در فیلم، تئاتر و مانند آن، کاراکتر، در علوم ادبی حالت نحوی کلمه در جمله، کنایه از اثری که روی زمین یا چیزی باقی مانده باشد مثلاً نقش پایش روی زمین بود، کارکرد، عمل کرد مثلاً او در موفقیت من نقش بزرگی داشت نقش بستن: صورت گرفتن، مصور گشتن، تصویر کردن
دشت اوّل، نخستین پولی که کاسب و پیشه ور در آغاز کار روزانه از خریدار می گیرد، دشت، دستلاف، دشتان تیره و تاریک، برای مثال بکن آنچه خواهی و دیگر ببخش / مکن بر دل ما چنین روز دخش (فردوسی - لغت نامه - دخش)
دَشتِ اَوَّل، نخستین پولی که کاسب و پیشه ور در آغاز کار روزانه از خریدار می گیرد، دَشت، دَستلاف، دَشتان تیره و تاریک، برای مِثال بکن آنچه خواهی و دیگر ببخش / مکن بر دل ما چنین روز دخش (فردوسی - لغت نامه - دخش)