- دفاع
- دفع کردن از کسی، همدیگر را راندن
معنی دفاع - جستجوی لغت در جدول جو
- دفاع
- پدافند
- دفاع ((دِ))
- از دستبرد دشمن حفظ کردن، بازداشتن، پس زدن، پاسخ طرف مقابل در هر دعوی، جنگی که مسلمانان با کافران کنند برای جلوگیری از حمله آنان
- دفاع
- از کسی حمایت کردن، بدی و آزاری را از خود یا از دیگری دور کردن، وطن و ناموس و حقوق خود را از دستبرد دشمن حفظ کردن
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
پدافندی منسوب به دفاع: (قوه دفاعی بدن در مقابل عوامل خارجی)
Defensive
оборонительный
defensiv
оборонний
obronny
defensivo
difensivo
defensivo
défensif
defensief
defensif
دفاعيٌّ
रक्षात्मक
הגנתי
savunmacı
wa kujilinda
ป้องกัน
دفاعی
প্রতিরক্ষামূলক
اشکپای جای اشک بر رخساره، اشکریزه از بیماری های چشمی
ناخن پریان شسن شسن شکمپا از آبزیان، هندوانه
پس زننده، پاکو بند ستور
چاه انباشته
جنبرک ساز دفله ساز آنکه دف سازد
انبار کردن چاش (غله)
مانع، بازدارنده، راننده، جهیده
تل، پشته، زمین بلند