جدول جو
جدول جو

معنی دفاع - جستجوی لغت در جدول جو

دفاع
از کسی حمایت کردن، بدی و آزاری را از خود یا از دیگری دور کردن، وطن و ناموس و حقوق خود را از دستبرد دشمن حفظ کردن
تصویری از دفاع
تصویر دفاع
فرهنگ فارسی عمید
دفاع
(دُفْ فا)
موج بزرگ ازدریا. (منتهی الارب). معظم موج و سیل. (از اقرب الموارد) ، سیل بزرگ، هر چیز بزرگ که بدان مثل وی دفع کرده شود. (منتهی الارب). چیزعظیم و بزرگ که بدان مانند خودش را دفع کنند، کثیر و بسیار از مردم. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
دفاع
(دَفْ فا)
سخت دفع کننده: رجل دفاع عن عرضه، مردی ناموس پرست. (یادداشت مرحوم دهخدا). کثیرالدفع. (اقرب الموارد) ، کسی که استخوان کاسه را یک سو کند تا بجای وی گوشت پاره آید. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
دفاع
(دَ)
به صورت معرفه، علم است مر ماده گوسپند را. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
دفاع
(تَ صُ)
دور کردن از کسی. (از منتهی الارب). دور کردن. (دهار). دفع کردن از کسی. (تاج المصادر بیهقی) (از ترجمان القرآن جرجانی) (از اقرب الموارد) ، همدیگر را راندن. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، مزاحم کسی شدن، گویند: سید غیرمدافع. هرگاه در سروری او مزاحم ورقیبی نباشد. (از اقرب الموارد) ، دارادار کردن حق کسی را. (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء). مماطله کردن حق کسی را. (از اقرب الموارد) ، یاوری کردن و حمایت کردن کسی را. (از اقرب الموارد) ، حریص و آزمند شدن و فرورفتن در کاری. (از اقرب الموارد). مدافعه. و رجوع به مدافعه شود، دفع شر. (ناظم الاطباء) ، از دستبرد دشمن (انسان، حیوان) حفظ کردن. (فرهنگ فارسی معین) ، بازداشتن. پس زدن.
- ساز و کار (مکانیسم) دفاع، اصطلاحی در پسیکانالیز، حاکی از رفتاری که لاعن شعور برای دفاع از محکومیت یا انتقاد خیالی یا احتمالی از شخص سرمیزند. اینگونه رفتار انحاء مختلف دارد از قبیل: توجیه (تعویض محرکات غیراجتماعی با آنچه مقبول عموم است) ، تکبیت (ممانعت از اشتغال خاطر به افکار پریشان کننده) ، ترجیع (بازگشت به رفتار کودکانه و دلخوشی های بچگانه) ، تجسم (منسوب داشتن انگیزه هایی که مورد قبول خویشتن واقع نشده به دیگران) ، تمثل (ازآن خود تلقی کردن امیال و اهواء دیگران) ، تعالی (’لیبیدو’ را متوجه به مقاصد مفید و مثبت کردن) ، تقلیب (ظاهر شدن تنازعات روحی بصورت علائم جسمی). (دایرهالمعارف فارسی).
، (اصطلاح فقه) در مقابل جهاد است و آن در موقعی است که دشمنان بر مردم مسلمان هجوم آوردند و حمله نمایند، و آن بر همه افراد واجب است. دفاع از حقوق اولیۀ هر فردی است جهت حفظ مال و جان و عرض و ناموس خود. (از فرهنگ علوم نقلی، از شرح لمعه ج 2 ص 325) ، (اصطلاح حقوق) پاسخ طرف مقابل در هر دعوی. (فرهنگ فارسی معین). ادعای طرف مقابل دارندۀ دعوی در مقابل تعقیب. رجوع به دعوی در همین لغت نامه و به فرهنگ حقوقی شود.
- دفاع به معنی اخص، چنین است که مدعی علیه، حقوق ادعائی مدعی را انکار کند. (فرهنگ حقوقی).
- دفاع به معنی اعم، آن دو فرد دارد: الف: ایراد، و آن چنین است که مدعی علیه ادعای مدعی را ماهیهً نفی نکند بلکه آنرا بنحوی که ایراد شده صالح برای جواب دادن نداند. ب: دفاع به معنی اخص. (از فرهنگ حقوقی). و رجوع به دفاع به معنی اخص شود.
- دفاع مشروع، کسی که مورد تعرض قرار گیرد اساساً باید به قوای دولتی متوسل شود. ولی در موقع ضرورت (نداشتن وقت) می تواند به قوای شخصی از خود و دیگری وعرض خود و مال خود با رعایت شرایط خاص دفاع نماید، این دفاع را اصطلاحاً دفاع مشروع گویند و آنرا شرایطی است. رجوع به فرهنگ حقوقی و به مواد 41 و 184 و 186- 188 قانون مجازات عمومی در ایران شود
لغت نامه دهخدا
دفاع
دفع کردن از کسی، همدیگر را راندن
تصویری از دفاع
تصویر دفاع
فرهنگ لغت هوشیار
دفاع
((دِ))
از دستبرد دشمن حفظ کردن، بازداشتن، پس زدن، پاسخ طرف مقابل در هر دعوی، جنگی که مسلمانان با کافران کنند برای جلوگیری از حمله آنان
تصویری از دفاع
تصویر دفاع
فرهنگ فارسی معین
دفاع
پدافند
تصویری از دفاع
تصویر دفاع
فرهنگ واژه فارسی سره
دفاع
پدافند، تدافع، مدافعه
متضاد: تک، حمله
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(مِ)
ناقه مدفاع، ناقه که فله بازگیرد در پستان پیش از زادن. (منتهی الارب). دافع. دافعه. (متن اللغه) (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(دِ)
منسوب به دفاع: قوه دفاعی بدن در مقابل عوامل خارجی. رجوع به دفاع شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از دفاعی
تصویر دفاعی
پدافندی منسوب به دفاع: (قوه دفاعی بدن در مقابل عوامل خارجی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دفاعی
تصویر دفاعی
دفاعيٌّ
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از دفاعی
تصویر دفاعی
Defensive
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از دفاعی
تصویر دفاعی
défensif
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از دفاعی
تصویر دفاعی
防御的な
دیکشنری فارسی به ژاپنی
دفاعی
دیکشنری اردو به فارسی
تصویری از دفاعی
تصویر دفاعی
প্রতিরক্ষামূলক
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از دفاعی
تصویر دفاعی
دفاعی
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از دفاعی
تصویر دفاعی
ป้องกัน
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از دفاعی
تصویر دفاعی
wa kujilinda
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از دفاعی
تصویر دفاعی
savunmacı
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از دفاعی
تصویر دفاعی
방어적인
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از دفاعی
تصویر دفاعی
रक्षात्मक
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از دفاعی
تصویر دفاعی
הגנתי
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از دفاعی
تصویر دفاعی
defensif
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از دفاعی
تصویر دفاعی
defensief
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از دفاعی
تصویر دفاعی
defensivo
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از دفاعی
تصویر دفاعی
defensivo
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از دفاعی
تصویر دفاعی
防御的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از دفاعی
تصویر دفاعی
obronny
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از دفاعی
تصویر دفاعی
оборонний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از دفاعی
تصویر دفاعی
defensiv
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از دفاعی
تصویر دفاعی
оборонительный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از دفاعی
تصویر دفاعی
difensivo
دیکشنری فارسی به ایتالیایی