جدول جو
جدول جو

معنی دغمشه - جستجوی لغت در جدول جو

دغمشه
(تَ حُ)
شتاب کردن در رفتار. (از منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(طَ مَ شَ)
سستی بینائی. (منتهی الارب) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(تَ رُ)
درآمیختن با همدیگر در کارزار یا در بانگ و فریاد، و آن از ملحقات به رباعی است. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(تَ خُ)
داخل کردن تمام نره را در شرم زن، و یا آن دعمظه با عین مهمله است. (از منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(دَ مَ صَ)
فربهی و کثرت گوشت، و صغانی آنرا دغفصه ضبط کرده و شاید تصحیفی از آن باشد. (از ذیل اقرب الموارد از تاج)
لغت نامه دهخدا
(دَ مَ سَ / سِ)
در تداول عوام، مخمصه. مشکل. مشکلات در کاری. تعب. دردسر. مزاحمت. هیاهو. جنجال. (یادداشت مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
(دَ مَ رَ)
بدخوئی. (منتهی الارب). شراست و بدی خلق و خوی: فی خلقه دغمره،در خوی او شر است و لؤم است. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(تَ)
درآمیختن خلق. (از منتهی الارب) ، درآمیختن خبر بر کسی. (ناظم الاطباء). مخلوط و مشوش کردن خبر بر کسی. (از اقرب الموارد) ، عیب. (منتهی الارب). عیب کردن. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(دُ مَ)
دیزه. (منتهی الارب). رنگ اسب دیزه. (ناظم الاطباء). دغم که رنگی است. (از اقرب الموارد). رجوع به دغم شود
لغت نامه دهخدا
(دُ غَ مَ / مِ)
ابوینی. تنی. مقابل اگئی که ابی تنها یا امی تنهاست. برادر تنی. خواهر تنی. (یادداشت مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
تصویری از دغمسه
تصویر دغمسه
پنهان کردن، تباه کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دغمره
تصویر دغمره
بد خویی تند خویی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دغمسه
تصویر دغمسه
((دَ مَ س))
گرفتاری، مشکلات
فرهنگ فارسی معین
گرفتاری، تنگنا
فرهنگ گویش مازندرانی
داغ کردن گوسفندان
فرهنگ گویش مازندرانی