- دغمر
- بد خوی
معنی دغمر - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
بد خویی تند خویی
کانا (جاهل) گول نادان
زیرک، بی باک
پوشیده پنهان پنهانیده
شیر دژوان (دژوان غلیظ)
آنکه پیش سرش تا فرق موی نداشته باشد اصلع، آنکه سرش بی موی باشد
کچل، تاس، دارای سر بی مو، ویژگی سری که موهای آن بر اثر بیماری یا علت دیگر ریخته باشد، مبتلا به کچلی، کل، خشنگ، چسنگ، طاس، داغسر، لغسر، اصلع، تویل، تز
روی، چهره، صورت، سیما، گونه، رخ، چهر، غرّه، دیباجه، سج، دیباچه، عذار، محیّا، عارض، رخسار، گردماه، خدّ، لچ، وجنات، رخساره، چیچک، دیمه
بی سود مرد روی سینه و شکم دراز کشیدن
اسپ دیزه اسپ سیاه سیر
به روافتاده، وارو، وارون، روی سینه و شکم دراز کشیده، دمرو
مرد بی تجربه، جاهل
احمق، کودن، کم خرد، ابله، سبک رای، ریش کاو، کاغه، لاده، خرطبع، بدخرد، انوک، دنگل، گردنگل، تاریک مغز، شیشه گردن، خل، کم عقل، گول، فغاک، غتفره، خام ریش، بی عقل، چل، تپنکوز، دنگ، کانا، کهسله، کردنگ، نابخرد، دبنگ
احمق، کودن، کم خرد، ابله، سبک رای، ریش کاو، کاغه، لاده، خرطبع، بدخرد، انوک، دنگل، گردنگل، تاریک مغز، شیشه گردن، خل، کم عقل، گول، فغاک، غتفره، خام ریش، بی عقل، چل، تپنکوز، دنگ، کانا، کهسله، کردنگ، نابخرد، دبنگ
دریای بسیار آب، جامه گشاد و بلند