- دغل
- حیله و نادرستی
معنی دغل - جستجوی لغت در جدول جو
- دغل
- نادرست، حیله گر، مکار، کسی که چیزی را برای گمراه ساختن خریدار تغییر صورت بدهد، سیم و زر قلب و ناسره،
برای مثال تا چه خواهی خریدن ای مغرور / روز درماندگی به سیم دغل ، حیله، مکر(سعدی - ۸۹)
- دغل
- مزور، حیله گر
- دغل ((دَ غَ))
- تغییر دادن چیزی برای گمراه ساختن خریدار، مکر و حیله
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
تقلب
دگلی دغایی ناراستی ناراستی نادرستی، مکاری عیاری، حرامزادگی
نادرستی و ناراستی
مکر، حیله، فریب، کلک، تنبل، ستاوه، دلام، شید، دویل، ترب، احتیال، غدر، گول، تزویر، قلّاشی، ریو، چاره، خاتوله، نارو، کید، حقّه، نیرنگ، گربه شانی، روغان، اشکیل، ترفند، شکیل، دستان، خدعه
مکر، حیله، فریب، کلک، تنبل، ستاوه، دلام، شید، دویل، ترب، احتیال، غدر، گول، تزویر، قلّاشی، ریو، چاره، خاتوله، نارو، کید، حقّه، نیرنگ، گربه شانی، روغان، اشکیل، ترفند، شکیل، دستان، خدعه
ناراستی، نادرستی، مکاری، حرامزادگی
گمراهاندن دغا کاری سر خریدار را شیره مالاندن
حیله گر، مکار
آک گویی، دو رویی
آک گویی آک جویی (آک عیب)، دو روی
ترکی سفته شده
حیله باز و مکار
نفاق دورویی، عیب جویی عیب گویی
حیله گری، مکاری، دغلی
مکار، حیله گر، کسی که چیزی را برای گمراه ساختن خریدار تغییر صورت بدهد
Underhanded
Smarmy
подлый
липкий
hinterhältig
schmiere
підступний
слизький
podstępny
maślany
desonesto
meloso
subdolo
melenso
deshonesto