حیله کردن. فریب بکار بردن. تقلب کردن: آنکس که دغایی کند او با ملک ما زو بازنگردد ملک ما به دغایی. منوچهری. بدادوصل مده بوسه جان بخواهم داد ولیک گاه شمردن دغا نخواهم کرد. امیر خسرو (از آنندراج). ، تقلب و حیله کردن در قمار: تو نرد عشق بازی و با من دغا کنی من جان ببازم و نه همانا دغا کنم. مسعودسعد. با روزگار قمر همی بازم ای شگفت نایدش شرم هیچ که چندین کند دغا. مسعودسعد. چو شطرنج بازان دغائی نکرد مرا گفت هین شه کن و شه نبود. مسعودسعد. نقدی نداد دهر که حالی دغل نشد نردی نباخت چرخ که آخر دغا نکرد. خاقانی
حیله کردن. فریب بکار بردن. تقلب کردن: آنکس که دغایی کند او با ملک ما زو بازنگردد ملک ما به دغایی. منوچهری. بدادوصل مده بوسه جان بخواهم داد ولیک گاه شمردن دغا نخواهم کرد. امیر خسرو (از آنندراج). ، تقلب و حیله کردن در قمار: تو نرد عشق بازی و با من دغا کنی من جان ببازم و نه همانا دغا کنم. مسعودسعد. با روزگار قمر همی بازم ای شگفت نایدْش شرم هیچ که چندین کند دغا. مسعودسعد. چو شطرنج بازان دغائی نکرد مرا گفت هین شه کن و شه نبود. مسعودسعد. نقدی نداد دهر که حالی دغل نشد نردی نباخت چرخ که آخر دغا نکرد. خاقانی
نام جد ابونصر احمد بن عفوالله بن نصر بن دغان شیرازی دغانی است. او کاتب و نویسنده ای ثقه و مورد اعتماد بود و از فرات بن سعید و جعفر بن محمد بن رمضان نقل کرده است. درگذشت وی پس از سال 340 هجری قمری رخ داد. (از اللباب فی تهذیب الانساب)
نام جد ابونصر احمد بن عفوالله بن نصر بن دغان شیرازی دغانی است. او کاتب و نویسنده ای ثقه و مورد اعتماد بود و از فرات بن سعید و جعفر بن محمد بن رمضان نقل کرده است. درگذشت وی پس از سال 340 هجری قمری رخ داد. (از اللباب فی تهذیب الانساب)
نعت است از دغص. (منتهی الارب). شتران که گلوگرفته باشند بسبب بسیار خوردن گیاه ’صلیان’. (آنندراج). شترانی که بسبب فراوان خوردن گیاه صلیان دچار ’دغص’ شده باشند. (از اقرب الموارد). و رجوع به دغص شود
نعت است از دغص. (منتهی الارب). شتران که گلوگرفته باشند بسبب بسیار خوردن گیاه ’صلیان’. (آنندراج). شترانی که بسبب فراوان خوردن گیاه صلیان دچار ’دغص’ شده باشند. (از اقرب الموارد). و رجوع به دغص شود