جدول جو
جدول جو

معنی دعوس - جستجوی لغت در جدول جو

دعوس
(دَ)
نیک درآینده در کارزار، گویند: رجل دعوس. (از منتهی الارب). مقدام. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از دبوس
تصویر دبوس
گرزی آهنین که در جنگ ها به کار می رفته، کوپال، گرزه، دبوس، لخت، چماق، سرپاش، سرکوبه، عمود، مقمعهبرای مثال ز باد دبوس تو کوه بلند / شود خاک نعل سرافشان سمند (فردوسی - ۱/۲۳۱)، چوب دستی ستبری که سر آن کلفت و گره دار باشد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دعوت
تصویر دعوت
فرا خواندن کسی به مهمانی یا برای کاری، دعا، خواهش و طلب
دعوت کردن: کسی را به مهمانی خواندن، کسی را به جایی فراخواندن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دعوی
تصویر دعوی
ادعای علمی یا هنری، ادعا کردن، ادعا، خواستن، در فقه و حقوق دادخواهی، نزاع، جمع دعاوی، خواهانی، کسی را خواندن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دهوس
تصویر دهوس
شیر درنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لعوس
تصویر لعوس
خوردنی خوراکی دندانگیر گرگ، کم خور، آزمند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قعوس
تصویر قعوس
سالخورده رفتنی: مرد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دروس
تصویر دروس
جمع درس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دبوس
تصویر دبوس
عمود، لخت، گرز آهنی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اعوس
تصویر اعوس
بنگلدار کسی که در خنده گونه هایش گود شود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عدوس
تصویر عدوس
زن دلیر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دلعوس
تصویر دلعوس
زن دلیر، زن نافرمان خود سر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دعبوس
تصویر دعبوس
گول
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دعوا
تصویر دعوا
در زبان عامه فارسی پرخاش، سرزنش کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دعوت
تصویر دعوت
خواهش و طلب، خواندن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دعوه
تصویر دعوه
در فارسی: نیود فراخوانی، راهنمایی، راهبری، نیایش، سوگند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دعوی
تصویر دعوی
ادعا، نزاع، دادخواهی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دسوس
تصویر دسوس
دورنگ دغا باز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دقوس
تصویر دقوس
چاه انباشتن، فرو رفتن میخ، تاختن پس دشمن تاختدنبال
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دعوت
تصویر دعوت
((دَ وَ))
خواندن، خواندن کسی به مهمانی یا جایی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دعوا
تصویر دعوا
((دَ))
پرخاش، دشمنی، زد و خورد
دعوا حیدر و نعمتی: مشاجره خونین و طولانی و معمولاً بی هدف
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دبوس
تصویر دبوس
((دَ))
گرز آهنی، در عربی با تشدید «ب» خوانده می شود
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دروس
تصویر دروس
((دُ))
جمع درس
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دعوی
تصویر دعوی
((دَ))
ادعا کردن، خواستن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دعوت
تصویر دعوت
فراخوانی، فراخونی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از دعوت
تصویر دعوت
Invitation
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از دعوت
تصویر دعوت
invitation
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از دعوت
تصویر دعوت
приглашение
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از دعوت
تصویر دعوت
Einladung
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از دعوت
تصویر دعوت
запрошення
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از دعوت
تصویر دعوت
zaproszenie
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از دعوت
تصویر دعوت
邀请
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از دعوت
تصویر دعوت
convite
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از دعوت
تصویر دعوت
invito
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از دعوت
تصویر دعوت
invitación
دیکشنری فارسی به اسپانیایی