- دعوت
- خواهش و طلب، خواندن
معنی دعوت - جستجوی لغت در جدول جو
- دعوت
- فراخوانی، فراخونی
- دعوت
- فرا خواندن کسی به مهمانی یا برای کاری، دعا، خواهش و طلب
دعوت کردن: کسی را به مهمانی خواندن، کسی را به جایی فراخواندن
- دعوت ((دَ وَ))
- خواندن، خواندن کسی به مهمانی یا جایی
- دعوت
- Invitation
- دعوت
- приглашение
- دعوت
- Einladung
- دعوت
- запрошення
- دعوت
- zaproszenie
- دعوت
- convite
- دعوت
- invito
- دعوت
- invitación
- دعوت
- invitation
- دعوت
- uitnodiging
- دعوت
- undangan
- دعوت
- دعوةٌ
- دعوت
- निमंत्रण
- دعوت
- הזמנה
- دعوت
- mwaliko
- دعوت
- คำเชิญ
- دعوت
- আমন্ত্রণ
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
ادعا، نزاع، دادخواهی
در فارسی: نیود فراخوانی، راهنمایی، راهبری، نیایش، سوگند
جمع دعوه، نیودها فراخوانی ها سمیزها جمع دعوت دعاها
در زبان عامه فارسی پرخاش، سرزنش کردن
خواننده دعوت کننده، آنکه مردم را به دین خود دعوت کند، یکی از مراتب دعوت اسماعلیه و آن مرتبه ای است دون حجت و فوق ماذون، دعا کننده دعا گوی جمع دعاه توضیح: نویسنده از خود به داعی تعبیر کند، سبب داعیه، علت غایی که سبب شود شخص عمل قانونی انجام دهد، کسی که متحقق شده باشد بمعرفت علوم سیاست که او را اداره امور مردم مرئم ممکن باشد
ادعای علمی یا هنری، ادعا کردن، ادعا، خواستن، در فقه و حقوق دادخواهی، نزاع، جمع دعاوی، خواهانی، کسی را خواندن
دعوت ها، فراخواندن کسانی به مهمانی یا برای کاری، دعاها، خواهش ها و طلب ها، جمع واژۀ دعوت
نعت ها، ویژگی ها، صفات، خصلت ها، ستایش ها، جمع واژۀ نعت
داعی ها، دعا کننده ها، طلب کننده ها، خواهنده ها، کسانی که مردم را به دین و مذهب خود دعوت کنند، جمع واژۀ داعی