جانورکی است. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). قسمی از جعل. (ناظم الاطباء). نوعی سرگین گردانک. دعشوقه. و رجوع به دعشوقه شود، محل جنگ و کارزار قوم. (از اقرب الموارد از تاج)
جانورکی است. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). قسمی از جعل. (ناظم الاطباء). نوعی سرگین گردانک. دعشوقه. و رجوع به دعشوقه شود، محل جنگ و کارزار قوم. (از اقرب الموارد از تاج)
نام محلی است که در آن جنگی رخ داده ونابغۀ جعدی در اشعار خود از آن به یوم الدیسقه یاد کرده است و دیسق بمعنای صحرای گشاده و سراب و حوض پرآب است. (از معجم البلدان). روزی از روزهای عرب. (ازتاج العروس). شهری است و روز آن شهر مشهور است میان عرب که در آن جنگ واقع شده است. (منتهی الارب) ، نام مردی. (از تاج العروس) (منتهی الارب)
نام محلی است که در آن جنگی رخ داده ونابغۀ جعدی در اشعار خود از آن به یوم الدیسقه یاد کرده است و دیسق بمعنای صحرای گشاده و سراب و حوض پرآب است. (از معجم البلدان). روزی از روزهای عرب. (ازتاج العروس). شهری است و روز آن شهر مشهور است میان عرب که در آن جنگ واقع شده است. (منتهی الارب) ، نام مردی. (از تاج العروس) (منتهی الارب)
گروه شتران. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، باران که یک بار آید. (منتهی الارب). یک بار باران آمدن. (ازاقرب الموارد). دعکه. و رجوع به دعکه شود، حمله و فریاد. (از ذیل اقرب الموارد از تاج)
گروه شتران. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، باران که یک بار آید. (منتهی الارب). یک بار باران آمدن. (ازاقرب الموارد). دعکه. و رجوع به دعکه شود، حمله و فریاد. (از ذیل اقرب الموارد از تاج)