صاحب دورأس. دارای دوسر. که دو سر دارد. که دو عضو به نام سر یا رأس بر تن دارد: گشتم سیصد و سه دره ندیدم آدمی دوسره. (یادداشت مؤلف) ، دوجانبه. دوطرفه. دوسویه. از این سوی و آن سوی، ذهاب و ایاب. رفتن و بازگشتن. (یادداشت مؤلف). - بلیط دوسره، بلیط رفتن و بازگشتن. - بلیط دوسره گرفتن، تهیه یا خرید بلیط برای ذهاب و ایاب. بلیط گرفتن برای رفتن و برگشتن سفری. (یادداشت مؤلف). - دوسره بار کردن، از دو جانب مخالف سود بردن. از دو جهت فایده بردن. (یادداشت مؤلف). - دوسره کرایه کردن مال، برای رفتن و بازگشتن کرایه کردن آن. کرایه کردن مال برای رفتن و بازآمدن. (یادداشت مؤلف)
صاحب دورأس. دارای دوسر. که دو سر دارد. که دو عضو به نام سر یا رأس بر تن دارد: گشتم سیصد و سه دره ندیدم آدمی دوسره. (یادداشت مؤلف) ، دوجانبه. دوطرفه. دوسویه. از این سوی و آن سوی، ذهاب و ایاب. رفتن و بازگشتن. (یادداشت مؤلف). - بلیط دوسره، بلیط رفتن و بازگشتن. - بلیط دوسره گرفتن، تهیه یا خرید بلیط برای ذهاب و ایاب. بلیط گرفتن برای رفتن و برگشتن سفری. (یادداشت مؤلف). - دوسره بار کردن، از دو جانب مخالف سود بردن. از دو جهت فایده بردن. (یادداشت مؤلف). - دوسره کرایه کردن مال، برای رفتن و بازگشتن کرایه کردن آن. کرایه کردن مال برای رفتن و بازآمدن. (یادداشت مؤلف)
مؤنث عسر. سخت و صعب و مشکل. رجوع به عسر شود. - عسرهالاندمال، که دیر مندمل شود. (یادداشت مرحوم دهخدا). - عسرهالانهضام، دیرگوار. دشوارگوار. (یادداشت مرحوم دهخدا)
مؤنث عَسِر. سخت و صعب و مشکل. رجوع به عَسِر شود. - عسرهالاندمال، که دیر مندمل شود. (یادداشت مرحوم دهخدا). - عسرهالانهضام، دیرگوار. دشوارگوار. (یادداشت مرحوم دهخدا)
تنگی و دشواری. (منتهی الارب). اسم است عسر را. (از اقرب الموارد). سختی. (ترجمان القرآن جرجانی). دشواری. (دهار) : لقد تاب اﷲ علی النبی و المهاجرین و الانصار الذین اتبعوه فی ساعه العسره (قرآن 117/9) ، همانا خداوند توبه پیامبر و مهاجران و انصار را که در زمان دشواری از او پیروی کردند، پذیرفت. و ان کان ذوعسره فنظره اًلی میسره (قرآن 280/2) ، و اگر دارندۀ عسرت و سختی باشد، پس او را مهلتی است تا وقت یسر. - جیش العسره، لشکر تبوک، چه در شدت گرما بدین جنگ خوانده شدند و آن بر آنها سخت و مشکل آمد. (از اقرب الموارد). ، درویشی. (ترجمان القرآن جرجانی) (دهار). عسرت. و رجوع به عسرت شود
تنگی و دشواری. (منتهی الارب). اسم است عُسر را. (از اقرب الموارد). سختی. (ترجمان القرآن جرجانی). دشواری. (دهار) : لقد تاب اﷲ علی النبی و المهاجرین و الانصار الذین اتبعوه فی ساعه العسره (قرآن 117/9) ، همانا خداوند توبه پیامبر و مهاجران و انصار را که در زمان دشواری از او پیروی کردند، پذیرفت. و ان کان ذوعسره فنظره اًلی میسره (قرآن 280/2) ، و اگر دارندۀ عسرت و سختی باشد، پس او را مهلتی است تا وقت یسر. - جیش العسره، لشکر تبوک، چه در شدت گرما بدین جنگ خوانده شدند و آن بر آنها سخت و مشکل آمد. (از اقرب الموارد). ، درویشی. (ترجمان القرآن جرجانی) (دهار). عسرت. و رجوع به عسرت شود