جدول جو
جدول جو

معنی دعسجه - جستجوی لغت در جدول جو

دعسجه
(تَ غَوْ وُ)
شتابی کردن و تیز رفتن. (از منتهی الارب). شتافتن. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(دَ لَ جَ)
نوعی از راه رفتن و مشی. (از ذیل اقرب الموارد از تاج) ، بازیی است کودکان را که در رفتن و برگشتن اندر پی هم قرار میگیرند. (از ذیل اقرب الموارد از تاج)
لغت نامه دهخدا
(تَغْ یَ)
گرد آوردن آب را در حوض، رفتن و آمدن. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، تاریکی. (منتهی الارب). تاریک شدن شب. (از اقرب الموارد) ، بسیار گرفتن، غلطانیدن. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، جهیدن چون جهش موش و موش صحرایی، مخلوط شدن رنگهای چیزی. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(دُ سُقْ قَ)
لیلهدعسقه، شب دراز. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(دَ سَ رَ)
سبکی و شتاب. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(دَ سَ بَ)
نوعی از دویدن. (از منتهی الارب) (از ذیل اقرب الموارد از لسان)
لغت نامه دهخدا
(دُ جَ)
نیک سیاهی چشم با فراخی آن، و یا نیک سیاهی چشم در نیک سپیدی آن. (از منتهی الارب). سیاه بودن و فراخ بودن چشم. (از اقرب الموارد). دعج. و رجوع به دعج شود
لغت نامه دهخدا