جدول جو
جدول جو

معنی دشینسن - جستجوی لغت در جدول جو

دشینسن
چیدن، باز کردن دسته های شالی جهت خرمن کوبی
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

دهی است از دهستان ماربین بخش سدۀ شهرستان اصفهان، با 1404 تن سکنه، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 10)
دهی است از دهستان امیری بخش لاریجان شهرستان آمل با 425 تن سکنه، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(شَ)
جایگاهی است در ساحل فرات بین رقه و رحبه. و چنین پندارند که در این مکان گنج است. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(دَلْ لی نَ)
به یونانی نوعی از صدف کوچک باشد و آنرا تا خام است نمک سود کرده می خورند، و چون پخته شد نمی توان خوردن. (برهان) (آنندراج). نوعی از صدف کوچک. (الفاظ الادویه). نوعی از صدف کوچک بود همچنان خام نمک سود می خورند. (از اختیارات بدیعی). نوعی از صدف طویل و دراز. (از ذیل اقرب الموارد). قسمی از ذوات الصدف است که در مصر خام و نمک سود آنرا خورند، و همچون توابل بکار برند. (یادداشت مرحوم دهخدا). طلینا. طلینس. دلنیس. دلیس. (مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا
تصویری از دلینس
تصویر دلینس
یونانی شسنک شسن (صدف) کوچکی است که تاخام است نمک سوده خورند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شینن
تصویر شینن
سرشک، آبچکه
فرهنگ لغت هوشیار
دیدن
فرهنگ گویش مازندرانی
ریختن
فرهنگ گویش مازندرانی
خاموش شدن
فرهنگ گویش مازندرانی
محل ریختن
فرهنگ گویش مازندرانی
دانستن
فرهنگ گویش مازندرانی
نور پراکندن، درخشیدن
فرهنگ گویش مازندرانی
دانستن
فرهنگ گویش مازندرانی