جدول جو
جدول جو

معنی دشوارگذار - جستجوی لغت در جدول جو

دشوارگذار(دُشْ گُ)
صعب المرور. (ناظم الاطباء). صعب که بسختی از آن توان گذشتن. صعب السلوک. که گذشتن از آن صعب باشد. مقابل آسان گذار. (یادداشت مرحوم دهخدا) : أیهم، کوه بلند دشوارگذار. بعکنه، ریگی دشوار گذار. بوباه، بیابان و عقبه ای است دشوار گذار در راه یمن. صعود، صعوداء، عقبۀ دشوار گذار. ضمز،جای درشت و پشتۀ دشوار گذار. عراقیب، راههای تنگ ودشوار گذار در پشت کوه. عنوت، پشتۀ دشوارگذار. لخمه، جای دشوار گذار از زمین درشت. مدره، جایی است تنگ و دشوار گذار مر بنی شعبه را. (از منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(دُشْ)
محتاط. (زمخشری)
لغت نامه دهخدا
(دُشْ گَ)
کوه و کوهستان. (برهان). مخفف پدشوارگر= پدشخوارگر= پتشخوارگر، مرکب از پتش (پیش) + خوار + گر (= کوه) ، یعنی کوه واقعدر جلو خوار (بین سمنان و ورامین) بخشی از سلسه جبال البرز در جنوب طبرستان. (حاشیۀ معین بر برهان)
لغت نامه دهخدا