جدول جو
جدول جو

معنی دشنائی - جستجوی لغت در جدول جو

دشنائی
(دِ ئی ی)
منسوب به دشنی ̍که شهری است در مصر. رجوع به دشناوی و دشنی ̍ شود
لغت نامه دهخدا
دشنائی
(دِ ئی ی)
احمد بن عبدالرحمان بن محمد کندی دشنائی ملقب به جلال الدین و مشهور به ابن بنت الحمیری. فقیه شافعی قرن هفتم هجری، متولد در دشنی که شهری است به مصر. رجوع به احمد (ابن عبدالرحمان کندی) در همین لغت نامه و الاعلام زرکلی ج 1 ص 143 و الطالع السعید ص 38 شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از دشتانی
تصویر دشتانی
در علم زیست شناسی جریان خون از رحم در زن غیر حامله و برخی پستانداران ماده که هر ۲۸ روز یک بار به مدت ۵ تا ۷ روز طول می کشد، عادت، عادت ماهیانه، خون ریزی ماهانه، عذر، عادت ماهانه، پریود، قاعدگی، خون ریزی ماهیانه، حیض، رگل
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دانایی
تصویر دانایی
زیرکی، هوشیاری، خردمندی، برای مثال هرکه در او جوهر دانایی است / در همه چیزیش توانایی است (نظامی۱ - ۸۳)، عالم بودن، دانا بودن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دشواری
تصویر دشواری
سختی، رنج، زحمت، محکمی، دشواری، فقر، تنگ دستی، وجود نمک های قلیایی خاکی در آب
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آشنایی
تصویر آشنایی
آشنا بودن، آشنا شدن، دوستی، برای مثال سلامی چو بوی خوش آشنایی / برآن مردم دیدۀ روشنایی (حافظ - ۹۸۲)
فرهنگ فارسی عمید
(اُ)
منسوب است به اشنه در آذربایجان. (از مرآت البلدان ج 1 ص 44). و این نسبت برخلاف قیاس است. (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
مقابل نادانی، علم، وقوف، فقه، فهم، شعر، بصیرت، هنگ، (حاشیۀ فرهنگ اسدی نخجوانی)، دانشمندی، دانش، (آنندراج)، ملح، (منتهی الارب)، مقابل کانائی، نظار، درک، ادراک، قرابه، (منتهی الارب) :
خرد بهتر از چشم و بینائی است
نه بینائی افزون ز دانائی است،
ابوشکور،
بمردی و دانائی و فرّهی
بزرگی و آیین شاهنشهی،
فردوسی،
چنین داد پاسخ که ای سرفراز
بدانایی از هر کسی بی نیاز،
فردوسی،
بگویم که این گرد بهرام گور
بمردی و دانائی و فر و زور،
فردوسی،
که آمد بنزدیک ما آگهی
ز دانائی شاه و از فرهی،
فردوسی،
بنزد چون تو بی جنسی چه دانائی چه نادانی
بدست چون تو نامردی چه نرم آهن چه روهینا،
سنائی،
زهی تحصیل دانائی که سوی خود شدم نادان
کرا استاد دانا بود چون من کرد نادانش،
خاقانی،
بنادانی خری بردم بر این بام
بدانائی فرود آرم سرانجام،
نظامی،
ضمیرش کاروانسالارغیب است
توانا را ز دانائی چه عیب است،
نظامی،
هر که درو جوهر دانائی است
در همه کاریش توانائی است،
نظامی،
گر کسی را رغبت دانش بود گو دم مزن
زانکه من دم درکشیدم تا بدانائی زدم،
سعدی،
فراسه، دانائی بنشان و نظر، نوقه، دانائی و مهارت در هر چیزی، قراب، دانائی ودریافت وی، (منتهی الارب)،
- امثال:
دانائی بینائیست،
دانائی توانائیست،
، عقل، (آنندراج)، خرد، عاقلی، خردمندی
لغت نامه دهخدا
(دَ وی ی)
منسوب به دشنی، که شهری است در مصر. (از ناظم الاطباء). رجوع به دشنی و دشنائی شود
لغت نامه دهخدا
(دُ مَ)
دشمنی. عداوت. خصومت. (یادداشت مرحوم دهخدا) :
ببوم ماه او را نیست دشمن
که یارد دشمنائی کرد با من.
(ویس و رامین)
لغت نامه دهخدا
(شِ)
شناگر. آب آشنا:
چون شناور نیستی پیرامن جیحون مگرد
بی شنائی پای در جیحون نمی بایدنهاد.
مغربی
لغت نامه دهخدا
(شَ ئی ی)
منسوب است به ازد شنوه و شنوه عبدالله بن کعب... است. و به این نسبت چند تن مشهورند. رجوع به انساب سمعانی ورق 339 شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از آشنایی
تصویر آشنایی
تعارف، معرفت، عرفان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رعنائی
تصویر رعنائی
زیبائی، حسن و جمال و دلربائی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دانایی
تصویر دانایی
آگاهی وقوف، علم معرفت دانش: (دانایی توانایی است)
فرهنگ لغت هوشیار
پارسی است گونه ای از جامه ابریشمین پارچه ای است ابریشمین، نوعی از شراب لعلی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دانائی
تصویر دانائی
بصیرت، دانش، ادراک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بینائی
تصویر بینائی
بصیرت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دشواری
تصویر دشواری
سختی صعوبت اشکال دشوار خواری مقابل آسانی سهولت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آشنایی
تصویر آشنایی
شناسایی، شناخت، خویشاوندی، دوستی، آگاهی از امری
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دانایی
تصویر دانایی
آگاهی، وقوف، علم، دانش
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دیناری
تصویر دیناری
پارچه ای است ابریشمین، نوعی شراب لعلی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دانایی
تصویر دانایی
فهم
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از دشواری
تصویر دشواری
مشکل، معضل
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از آشنایی
تصویر آشنایی
Acquaintance, Acquaintanceship, Familiarity
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از آشنایی
تصویر آشنایی
connaissance, relation d’acquaintance, familiarité
دیکشنری فارسی به فرانسوی
آشنایی
دیکشنری اردو به فارسی
تصویری از آشنایی
تصویر آشنایی
знакомство
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از آشنایی
تصویر آشنایی
Bekanntschaft, Bekanntschaftsverhältnis, Vertrautheit
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از آشنایی
تصویر آشنایی
знайомство
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از آشنایی
تصویر آشنایی
znajomość
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از آشنایی
تصویر آشنایی
熟人 , 认识关系 , 熟悉
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از آشنایی
تصویر آشنایی
conhecimento, relação de conhecimento, familiaridade
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از آشنایی
تصویر آشنایی
conoscenza, relazione di conoscenza, familiarità
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از آشنایی
تصویر آشنایی
conocimiento, relación de conocimiento, familiaridad
دیکشنری فارسی به اسپانیایی