کم کننده خصم و دشمن. کاهندۀ دشمن. (آنندراج). هر چیز که دشمن راخوار و ذلیل گرداند. (از ناظم الاطباء) : ور بزم بود، بخشش او دوست فزایست ور رزم بود، کوشش او دشمن کاهست. سوزنی
کم کننده خصم و دشمن. کاهندۀ دشمن. (آنندراج). هر چیز که دشمن راخوار و ذلیل گرداند. (از ناظم الاطباء) : ور بزم بود، بخشش او دوست فزایست ور رزم بود، کوشش او دشمن کاهست. سوزنی
نانی را گویند که آن را بی نان خورش خورند. (برهان قاطع) : چون روز گردد می دود از بهر نان و بهر کد تا خشکنانۀ او شود از مشتری ترنانه ای. مولوی (از انجمن آرای ناصری)
نانی را گویند که آن را بی نان خورش خورند. (برهان قاطع) : چون روز گردد می دود از بهر نان و بهر کد تا خشکنانۀ او شود از مشتری ترنانه ای. مولوی (از انجمن آرای ناصری)
خانه چشم و چشمدان. (آنندراج). چشمدان و حفره ای در استخوان پیشانی که چشم در آن قرار گرفته. (ناظم الاطباء). کاسۀ چشم. حدقۀ چشم. رجوع به چشمدان شود: از بسکه ناکسیم و خجل شرم میکند کز چشمخانه سر بدر آرد نگاه ما. باقر کاشی (از آنندراج). روزی که نبود آینۀ حسن در نظر در چشمخانه رنگ برآرد نگاه ما. قدس (از آنندراج)
خانه چشم و چشمدان. (آنندراج). چشمدان و حفره ای در استخوان پیشانی که چشم در آن قرار گرفته. (ناظم الاطباء). کاسۀ چشم. حدقۀ چشم. رجوع به چشمدان شود: از بسکه ناکسیم و خجل شرم میکند کز چشمخانه سر بدر آرد نگاه ما. باقر کاشی (از آنندراج). روزی که نبود آینۀ حسن در نظر در چشمخانه رنگ برآرد نگاه ما. قدس (از آنندراج)