نعت مؤنث است از دسمه که به معنی تیره گون گردیدن باشد. (از منتهی الارب). مؤنث أدسم به معنی تیره گون. (از آنندراج). دارای دسمه. (اقرب الموارد). ج، دسم (د / د س ) . (از اقرب الموارد). و رجوع به دسمه و أدسم شود. - عمامه دسماء، عمامۀ سیاهرنگ. روایت است که پیامبر اسلام ’خطب و علیه عمامه دسماء’. (از اقرب الموارد)
نعت مؤنث است از دسمه که به معنی تیره گون گردیدن باشد. (از منتهی الارب). مؤنث أدسم به معنی تیره گون. (از آنندراج). دارای دسمه. (اقرب الموارد). ج، دسم (دُ / دُ س ُ) . (از اقرب الموارد). و رجوع به دُسمه و أدسم شود. - عمامه دسماء، عمامۀ سیاهرنگ. روایت است که پیامبر اسلام ’خطب و علیه عمامه دسماء’. (از اقرب الموارد)
ناقه دلقاء، شتر مادۀ دندان ریخته از پیری که چون آب خورد از دهنش بیرون افتد. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، سیف دلقاء، شمشیر به آسانی برآینده از نیام. (منتهی الارب). و صاحب المعیار گوید دلیلی بر صحت آن در دست نیست
ناقه دلقاء، شتر مادۀ دندان ریخته از پیری که چون آب خورد از دهنش بیرون افتد. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، سیف دلقاء، شمشیر به آسانی برآینده از نیام. (منتهی الارب). و صاحب المعیار گوید دلیلی بر صحت آن در دست نیست
کسی که آب نوشاندن پیشۀ وی باشد و این صیغۀ نسبت است چنانکه حداد و طباخ و صباغ. (غیاث) (آنندراج). آب دهنده. (منتهی الارب) (دهار). آب کش. (مهذب الاسماء) (دهار). رجوع به سقا شود
کسی که آب نوشاندن پیشۀ وی باشد و این صیغۀ نسبت است چنانکه حداد و طباخ و صباغ. (غیاث) (آنندراج). آب دهنده. (منتهی الارب) (دهار). آب کش. (مهذب الاسماء) (دهار). رجوع به سقا شود
مشک آب دول دل آبخوری آبکار در تتق بارگهش گاه کار مانده کش عیسی و خضر آبکار (میرخسرو)، چمانی (ساقی) فروشنده آب آب دهنده آبکش. مشک آب یا شیر، جمع اسقیه اسقیات
مشک آب دول دل آبخوری آبکار در تتق بارگهش گاه کار مانده کش عیسی و خضر آبکار (میرخسرو)، چمانی (ساقی) فروشنده آب آب دهنده آبکش. مشک آب یا شیر، جمع اسقیه اسقیات