- دستیج
- پارسی تازی گشته دستی آوند دستی آوندی که به دست توان برداشت
معنی دستیج - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
پارسی تازی گشته کستیک کمربندی که هر زردشتی باید پس از هفت سالگی باید به کمر بندد
منسوب به دست مربوط به دست، ظرفی که بدست توان برداشت و استعمال کرد، دستینه دست برنجن. یا دستی و پشت دستی در جایی که مخاطب را در صفتی و منقبتی ممتاز یابند و مراد آنست که در پیش تو پشت دست بر زمین گذاشته ایم (بدین وسیله غایت عجز خود را نمایند)
((دَ))
فرهنگ فارسی معین
منسوب به دست، مربوط به دست، ظرفی که با دست می توان برداشت و استفاده کرد، دستینه، دست برنجن. دستی و پشت دستی، در جایی که مخاطب را در صفتی و منقبتی ممتاز یابند گویند
Manual
ручной
manuell
ручний
ręczny
manual
manuale
manual
manuel
handmatig
ด้วยมือ
manual
يدويٌّ
हाथ से
ya mikono