- دستی
- منسوب به دست مربوط به دست، ظرفی که بدست توان برداشت و استعمال کرد، دستینه دست برنجن. یا دستی و پشت دستی در جایی که مخاطب را در صفتی و منقبتی ممتاز یابند و مراد آنست که در پیش تو پشت دست بر زمین گذاشته ایم (بدین وسیله غایت عجز خود را نمایند)
معنی دستی - جستجوی لغت در جدول جو
- دستی ((دَ))
- منسوب به دست، مربوط به دست، ظرفی که با دست می توان برداشت و استفاده کرد، دستینه، دست برنجن. دستی و پشت دستی، در جایی که مخاطب را در صفتی و منقبتی ممتاز یابند گویند
- دستی
- Manual
- دستی
- ручной
- دستی
- manuell
- دستی
- ручний
- دستی
- ręczny
- دستی
- manual
- دستی
- manuale
- دستی
- manual
- دستی
- manuel
- دستی
- handmatig
- دستی
- ด้วยมือ
- دستی
- manual
- دستی
- يدويٌّ
- دستی
- हाथ से
- دستی
- ya mikono
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
پارسی تازی گشته دستی آوند دستی آوندی که به دست توان برداشت
هیئت، فرقه
مدرک، سند
رفاقت
موجودیت، وجود
کسی که بست می نشیند آنکه متحصن شود آنکه بمکانی مقدس برای مصون بودن از تعرض پناه میبرد و متحصن گردد
داس کوچک دندانه دار
صدق، صحت، حقیقت
سخت و ستبر