جدول جو
جدول جو

معنی دستی - جستجوی لغت در جدول جو

دستی
منسوب به دست مربوط به دست، ظرفی که بدست توان برداشت و استعمال کرد، دستینه دست برنجن. یا دستی و پشت دستی در جایی که مخاطب را در صفتی و منقبتی ممتاز یابند و مراد آنست که در پیش تو پشت دست بر زمین گذاشته ایم (بدین وسیله غایت عجز خود را نمایند)
فرهنگ لغت هوشیار
دستی
((دَ))
منسوب به دست، مربوط به دست، ظرفی که با دست می توان برداشت و استفاده کرد، دستینه، دست برنجن. دستی و پشت دستی، در جایی که مخاطب را در صفتی و منقبتی ممتاز یابند گویند
تصویری از دستی
تصویر دستی
فرهنگ فارسی معین
دستی
Manual
تصویری از دستی
تصویر دستی
دیکشنری فارسی به انگلیسی
دستی
ручной
دیکشنری فارسی به روسی
دستی
manuell
دیکشنری فارسی به آلمانی
دستی
ручний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
دستی
ręczny
دیکشنری فارسی به لهستانی
دستی
手动的
دیکشنری فارسی به چینی
دستی
manual
دیکشنری فارسی به پرتغالی
دستی
manuale
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
دستی
manual
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
دستی
manuel
دیکشنری فارسی به فرانسوی
دستی
handmatig
دیکشنری فارسی به هلندی
دستی
ด้วยมือ
دیکشنری فارسی به تایلندی
دستی
manual
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
دستی
يدويٌّ
دیکشنری فارسی به عربی
دستی
हाथ से
دیکشنری فارسی به هندی
دستی
ידני
دیکشنری فارسی به عبری
دستی
手動の
دیکشنری فارسی به ژاپنی
دستی
수동의
دیکشنری فارسی به کره ای
دستی
manuel
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
دستی
ya mikono
دیکشنری فارسی به سواحیلی
دستی
হাতে
دیکشنری فارسی به بنگالی
دستی
دستی
دیکشنری فارسی به اردو

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از دستیج
تصویر دستیج
پارسی تازی گشته دستی آوند دستی آوندی که به دست توان برداشت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از درستی
تصویر درستی
(دخترانه)
نام دختر انوشیروان پادشاه ساسانی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از درستی
تصویر درستی
صحت
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از دسته
تصویر دسته
هیئت، فرقه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از دستک
تصویر دستک
مدرک، سند
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از دوستی
تصویر دوستی
رفاقت
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از هستی
تصویر هستی
موجودیت، وجود
فرهنگ واژه فارسی سره
کسی که بست می نشیند آنکه متحصن شود آنکه بمکانی مقدس برای مصون بودن از تعرض پناه میبرد و متحصن گردد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دستر
تصویر دستر
داس کوچک دندانه دار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از درستی
تصویر درستی
صدق، صحت، حقیقت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دسری
تصویر دسری
سخت و ستبر
فرهنگ لغت هوشیار