جدول جو
جدول جو

معنی دساب - جستجوی لغت در جدول جو

دساب
کنار آب، مستراح
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سداب
تصویر سداب
گیاهی خودرو با برگ هایش ضخیم، بدبو، آبدار و تلخ، گل های زرد رنگ و دانه های قهوه ای رنگ مثلثی که برگ و دانۀ آن در پزشکی به کار می رود، سذاب، پیغن، پیگن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از حساب
تصویر حساب
شمردن، شماره کردن، شماره، اندازه، در ریاضیات علمی که دربارۀ اعداد، ارقام و قواعد حسابداری بحث می کند
حساب جمّل (ابجد): حساب حروف هجا که مجموع آن ها در هشت کلمۀ مصنوعی ابجد گنجانده شده و برای ساختن ماده تاریخ در شعر به کار می رود. ابجد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دواب
تصویر دواب
دابه ها، حیواناتی که روی زمین راه بروند که بیشتر به چهارپایان باری و سواری اطلاق می شود، جمع واژۀ دابه
فرهنگ فارسی عمید
گیاهی است از رده دولپه ییهای جدا گلبرگ که سر دسته تیره سدابیان میباشد. این گیاه از قدیم مورد توجه بوده و در اکثر نقاط میرویدارتفاعش بین 30 تا 80 سانتیمتر و برگهایش بدو صورت ساده (در نواحی مجاور گل) و دوتایی و سه تایی (در قسمتهای پایین گیاه) میباشد. برگهایش ضخیم و آبدار و سبز مایل به آبی است. گلهایش زرد رنگ و میوه اش کپسول و شامل دانه هایی برنگ مایل به قهوه یی است از همه قسمتهای این گیاه بویی نامطبوع و مهوع استشمام میشود از رگهای آن گلوکزید بنام روتین و روتوزید استخراج کنند و نیز اسانسی از آن میگیرند که بویی قوی و طعمی تلخ و تند دارد گیاه مزبور در تداوی به عنوان قاعده آور ضد کرم و معرق استعمال میشود فیجن سذاب خفت آهو دوستک صحرایی. یا سدای کوهی. اسپند، تاپسیا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دحاب
تصویر دحاب
گای گاییدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نساب
تصویر نساب
مرد دانا به انساب، عالم به انساب، نسب شناس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کساب
تصویر کساب
الفنجگر به دست آوردنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تساب
تصویر تساب
از هم بریدن
فرهنگ لغت هوشیار
جمع دیه، کدوها، خنورها آوند های سفالین، زمین های هموار، ریگ های رخ، توده های ریگ ظرف چرمین یا فلزی که در آن روغن و مانند آن ریزند، صراحی کوچک شیشه کوچک، اثاثه لوازم. یا دبه باروت کیسه ای که از پوست یا محفظه ای چوبین یا فلزی که در آن باروت کنند. یا دبه و زنبیل (در) افزودن خرج کسی زیاد شدن، یا دبه در زیر پای شتر افکندن، مرتکب امری خطیر شدن، بر سر پر خاش آوردن فتنه انگیختن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حساب
تصویر حساب
شمار، شمردن، شماره کردن، محاسب، شمارگر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دواب
تصویر دواب
چهار پایان، حیوانات بارکش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دعاب
تصویر دعاب
مزاح کننده، شوخی کنند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دراب
تصویر دراب
جمع درب، پارسی تازی گشته درها دروازه ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دسار
تصویر دسار
میخ دو سر تیز، ریسمان ازنیام خرما ریسمان دشنگ (غلاف خرما)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دساس
تصویر دساس
بسیار مکر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دواب
تصویر دواب
((دَ بْ یا بّ))
جمع دابه، چهارپایان، حیوانات بارکش
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نساب
تصویر نساب
((نَ سّ))
نسب شناس
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دعاب
تصویر دعاب
شوخی کننده، لاغ گوی، شوخ
فرهنگ فارسی معین
تصویری از حساب
تصویر حساب
((حِ))
شماره کردن، شماره، اندازه، دانش ریاضی، تخمین، برآورد، بدهی، قرض، کار خود را کردن متوجه خطر یا دشواری کار شدن، کار دست کسی بودن هوشیار بودن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دباب
تصویر دباب
تانگ، اتومبیل جنگی، مجازاً غلام باره
فرهنگ فارسی معین
تصویری از حساب
تصویر حساب
شمارش، رایشگری، شمارشگری
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از پساب
تصویر پساب
فاضلاب
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از نساب
تصویر نساب
Genealogist
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از نساب
تصویر نساب
généalogiste
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از نساب
تصویر نساب
genealog
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از نساب
تصویر نساب
генеалог
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از نساب
تصویر نساب
генеалог
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از نساب
تصویر نساب
genealoog
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از نساب
تصویر نساب
Genealoge
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از نساب
تصویر نساب
genealogista
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از نساب
تصویر نساب
genealogista
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از نساب
تصویر نساب
genealogista
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از نساب
تصویر نساب
वंशावली विशेषज्ञ
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از نساب
تصویر نساب
বংশতত্ত্ববিদ
دیکشنری فارسی به بنگالی