جدول جو
جدول جو

معنی دزگشا - جستجوی لغت در جدول جو

دزگشا
(دی)
دزگشاینده. گشایندۀ دز:
بو که بختت برکند زین کان غطا
ای شه پیروز جنگ و دزگشا.
مولوی.
و رجوع به دزشود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از دلگشا
تصویر دلگشا
(دخترانه)
خوش منظره، با صفا، شادی بخش، فرح بخش، نام باغی زیبا در شیراز
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از دلگشا
تصویر دلگشا
گشایندۀ دل، آنچه باعث نشاط و شادی و فرح و انبساط شود مانند روی معشوق، آواز و آهنگ خوش یا جای سبزوخرم
فرهنگ فارسی عمید
(زَ دَ / دِ)
دلگشای. دل گشاینده. گشایندۀ دل. طرب افزا. فرحت انگیز. مسرت خیز. (آنندراج). مفرح. غم زدا. فرخ بخش: جهد کنند تا دل او خوش و شادمان دارند و اندر خانه پاکیزه و دلگشا نشانند. (ذخیرۀ خوارزمشاهی).
- امثال:
دلگشا بی پول زندان بلاست
هر کجا پول است آنجا دلگشاست.
؟ (از امثال و حکم).
رجوع به دلگشای شود.
، (اصطلاح تصوف) صفت فتاحی را گویند. (کشاف اصطلاحات الفنون). صفت فیاضیت را گویند در مقام انس در دل سالک و صفت فتاحی را نیز گویند. (از فرهنگ مصطلحات عرفا از کشاف اصطلاحات الفنون ج 2 ص 1557)
لغت نامه دهخدا
(دِ گُ)
دهی است جزء دهستان کاغذکنان بخش کاغذکنان شهرستان هروآباد. واقع در 12هزارگزی شمال باختری آق کند و 13هزارگزی راه شوسۀ میانه به زنجان. آب آن از دو رشته چشمه و محصول آن غلات و حبوب، و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
تصویری از دلگشا
تصویر دلگشا
مفرح
فرهنگ واژه فارسی سره
فرح انگیز، فرح زا، فرحناک، مصفا، مفرح
متضاد: دلگیر
فرهنگ واژه مترادف متضاد
به احتمال دژگاه بوده است، از دهکده های متروک و قدیمی فخرعماد
فرهنگ گویش مازندرانی