جدول جو
جدول جو

معنی دزگا - جستجوی لغت در جدول جو

دزگا
به احتمال دژگاه بوده است، از دهکده های متروک و قدیمی فخرعماد
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

دهی است از دهستان ملکاری بخش سردشت شهرستان مهاباد با 105 تن سکنه، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(دُ)
ادگار نقاش و حکاک و حجار امپرسیونیست فرانسوی (1834- 1917 م). تولد و وفات او در پاریس بود. وی در فن بیان اشکال و حرکات با سادگیی نیرومند مهارتی بسزا داشت، و رسام و رنگ آمیز بزرگی بشمار میرود. دگا صورت اشخاص و صحنه های رقص و حیات روزانه را نقاشی کرده است. (از فرهنگ فارسی معین). و رجوع به دایرهالمعارف فارسی شود
لغت نامه دهخدا
(دِ)
قلعه. قلعه جای: کلات دیهی کوچک باشد و بیشتر بر کوه باشد چون دزگاهی. (فرهنگ اسدی)
لغت نامه دهخدا
(دِ)
به فارسی نام محلی بوده در قدیم الایام معروف و به حصانت موصوف اما اکنون نامی از آن باقی است. (از انجمن آرا) (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(دُ)
نام یکی از دهستان های هفتگانه بخش مرکزی شهرستان فیروزآباد. حدود و مشخصات آن بقرار زیر است: ازشمال به دهستان اربعۀ پائین (سفلی) از خاور به ارتفاعات جنوبی اربعه و دارالمیزان از جنوب دهستان های جم و زیر از باختر به ارتفاعات و دهستان شنبه. این دهستان در جنوب باختری بخش واقع و زمین آن جلگه ولی اطراف آن را ارتفاعات متعدد فراگرفته است و رود خانه فیروزآباد و رود خانه قره آغاج در شمال باختری آن با هم یکی شده و بنام رودمنه وارد شهرستان بوشهر میگردد. آب مشروب آن از چاه و آب زراعت از رودخانه میباشد. این دهستان از چهارآبادی تشکیل شده و نفوس آن در حدود 850 تن است و قرای مهم آن دولت آباد و دزگاه که مرکز دهستان است میباشد. طایفۀ جعفربیگلو از ایل قشقائی در این دهستان قشلاق میکنند و راه ارتباطی آن مالروو صعب العبور است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا
(دَ)
دستگاه. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(دُ)
مخفف دوگانه. (لغت محلی شوشتر). رجوع به دوگانه شود، (اصطلاح موسیقی) مخفف دوگاه. نوایی است از موسیقی. (لغت محلی شوشتر)
لغت نامه دهخدا
(دِ زِ)
نام حرفی از حروف یونانی که دز ’dz’ تلفظ می شود. (یادداشت مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
(دی)
دزگشاینده. گشایندۀ دز:
بو که بختت برکند زین کان غطا
ای شه پیروز جنگ و دزگشا.
مولوی.
و رجوع به دزشود
لغت نامه دهخدا
(وْ بِ خوَ / خُ دَ / دِ)
دزگاه دارنده. دارندۀ دزگاه. دستگاه دار. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(دِ)
ده مرکز دهستان دزگاه بخش مرکزی شهرستان فیروزآباد، با 243 تن سکنه. واقع در 105هزارگزی جنوب غربی فیروزآباد و کنار راه عمومی دهرم به پس رودک. آب از رود خانه قره آغاج و چاه و راه آن مالروو صعب العبور است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا
(دِ)
دهی است از دهستان حومه بخش مرکزی شهرستان زنجان با 459 تن سکنه. آب آن از چشمه و قنات و محصول آن غلات، بنشن، انگور و انار است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
تصویری از دزگاه
تصویر دزگاه
دستگاه
فرهنگ لغت هوشیار
انباری با سقف کوتاه درگوشه ی ایوان خانه ی روستایی که در بهار
فرهنگ گویش مازندرانی
آستانه ی در، بیرون، خارج از خانه
فرهنگ گویش مازندرانی
نقطه ای در جواهرده رامسر که مسجد قدیمی آدینه در آن واقع است
فرهنگ گویش مازندرانی