معنی دزسن - جستجوی لغت در جدول جو
دزسن
دزدیدن
ادامه...
دزدیدن
فرهنگ گویش مازندرانی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
داسن
(سِ)
نام کوه بزرگی است در شمال موصل از سوی دجلۀ شرقی و بدانجا گروهی بسیار از کردان باشند که داسنیه نامیده می شوند. (معجم البلدان)
ادامه...
نام کوه بزرگی است در شمال موصل از سوی دجلۀ شرقی و بدانجا گروهی بسیار از کردان باشند که داسنیه نامیده می شوند. (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
دزبن
نام قلعه ای قدیمی که خرابه های آن در روی کوهی در کوهستان
ادامه...
نام قلعه ای قدیمی که خرابه های آن در روی کوهی در کوهستان
فرهنگ گویش مازندرانی
درسن
برگشتن
ادامه...
برگشتن
فرهنگ گویش مازندرانی
دزئن
چپاندن، گذاشتن درپوش ظروف، فرو کردن
ادامه...
چپاندن، گذاشتن درپوش ظروف، فرو کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
دخسن
بخوابان، سیخ کردن
ادامه...
بخوابان، سیخ کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
دنسن
دانستن
ادامه...
دانستن
فرهنگ گویش مازندرانی
دوسن
بستن
ادامه...
بستن
فرهنگ گویش مازندرانی
دزن
بچپان، فروکن، پرکن
ادامه...
بچپان، فروکن، پرکن
فرهنگ گویش مازندرانی