- دزدکی
به طور پنهانی، دور از چشم دیگران مثلاً او دزدکی غذا می خورد، پنهانی، یواشکی مثلاً لبخند دزدکی
معنی دزدکی - جستجوی لغت در جدول جو
- دزدکی (دُ دَ)
چون دزد. بسان دزد. چون دزدان. دزدانه. دزدوار. بصورت دزدی. (یادداشت مرحوم دهخدا) ، پنهانی. مخفیانه. به نهانی. (یادداشت مرحوم دهخدا).
- دزدکی، در چیزی دیدن و نگاه کردن، دزدیده در وی نظر کردن. از زیر چشم دیدن. (یادداشت مرحوم دهخدا)
- دزدکی، در چیزی دیدن و نگاه کردن، دزدیده در وی نظر کردن. از زیر چشم دیدن. (یادداشت مرحوم دهخدا)
- دزدکی
بطور دزدی دزدانه، پنهانی مخفیانه
- دزدکی ((دُ دَ))
پنهانی، مخفیانه
- دزدکی
پاورچین، پنهانی، دزدانه، قاچاچی، محرمانه، مخفیانه
متضاد: آشکارا، فاش
متضاد: آشکارا، فاش
- دزدکی
التّخفّي
- دزدکی
Thievish
- دزدکی
de voleur
- دزدکی
پنهانی
- دزدکی
小偷的
- دزدکی
چوروں جیسا
- دزدکی
воришка
- دزدکی
diebisch
- دزدکی
злодійський
- دزدکی
ขโมย
- دزدکی
চোরের
- دزدکی
ladronil
- دزدکی
mvuvi
- دزدکی
hırsızca
- دزدکی
도둑의
- دزدکی
złodziejski
- دزدکی
גנב
- دزدکی
चोरों जैसा
- دزدکی
pencurian
- دزدکی
diefachtig
- دزدکی
ladronil
- دزدکی
ladro
- دزدکی
盗賊の
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
((~. کِ یا کَ))
فرهنگ فارسی معین
شکار دزدکش، چنان است که عده ای آهسته و مخفیانه خود را به شکار که در حال خفتن است می رسانند و آن را صید می کنند، ماهرخ
کوهی در جنوب منطقه ی گرگان