جدول جو
جدول جو

معنی دزدبگیری - جستجوی لغت در جدول جو

دزدبگیری(دُ بِ)
عمل دزدبگیر. دزدگیری. رجوع به دزدبگیر شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از دزدگیر
تصویر دزدگیر
وسیله ای که در اشیاء گران بها از قبیل خودرو، ملک یا گاوصندوق کار گذاشته می شود و در اثر تماس یا قطع و وصل شدن نور به صدا درمی آید، کسی که دزد را دستگیر کند، دزد گیرنده، دزدبگیر
فرهنگ فارسی عمید
(دَ / دِ)
مرکّب از: دزد + ب + گیر، گیرندۀ دزد. دستگیرکننده سارق. دزد بگیرنده. دزدگیر. آنکه دزد را گیرد، مأمور دولت که دزدان را توقیف کند. و رجوع به دزدگیر شود
لغت نامه دهخدا
(بُ بِ)
خریدن به بهائی سخت ارزان از مغفلی. (یادداشت بخط دهخدا) ، نواختن سازی، ضرب، دهل، طبل. دمیدن در ذوات الریح. (یادداشت بخط دهخدا) :
بزد نای روئین و روئینه خم
خروش آمد و نالۀ گاودم.
فردوسی (از فرهنگ اسدی).
، بزدن کاروان، کالا و درم و دینار آنرا با زور و اعمال قوت در راه سفر دزدیده و بردن. (یادداشت بخط دهخدا). گفت چرا اندر ماه حرام این کاروان را بزدی و این جماعت را بکشتی و قومی را به یسیری بیاوردی ؟ (ترجمه تفسیر طبری از یادداشت دهخدا). رجوع به زدن شود، سکه کردن. ضرب: بفرمود (بهرام چوبینه) تا به ری اندر، صدهزار درم بزدند و پیکر پرویز بدان نقش کردند. (ترجمه تاریخ طبری). صدهزار درم بزد بر نقش پرویز. (ترجمه تاریخ طبری از یادداشت بخط دهخدا). رجوع به زدن شود
لغت نامه دهخدا
(خوَدْ / خُدْ اَ کَ)
اجیر. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). مزدور که در قبال کاری که انجام می دهد اجرت دریافت می کند و سهیم در کار است اما از درآمد سهم بر نیست. رجوع به مزد شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از بز بگیری
تصویر بز بگیری
به بهائی سخت ارزان خریدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دزد گیر
تصویر دزد گیر
دستگیر کننده دزد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مزدبگیر
تصویر مزدبگیر
اجیر، مزدور
فرهنگ لغت هوشیار
((دُ))
اسباب برقی یا الکترونیکی که برای پیشگیری از دزدی نصب می شود تا با کشیدن آژیر یا روشن شدن چراغ دیگران را متوجه سرقت بکند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مزدبگیر
تصویر مزدبگیر
حقوق بگیر
فرهنگ واژه فارسی سره
اجیر، جیره خوار، مزدور، حقوق بگیر، مزدگیر
فرهنگ واژه مترادف متضاد