جدول جو
جدول جو

معنی دزآب - جستجوی لغت در جدول جو

دزآب(دِ)
از قلاع غرب ایران است که در جنوب شمس الدین عرب در بالای کوه درباوی کهکیلویه می باشد. (از جغرافیای غرب ایران ص 129)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(دَ)
دهی است از دهستان بیلوار بخش مرکزی شهرستان کرمانشاه، در 8500گزی جنوب خاوری مرزبانی و یک هزارگزی فیروزآباد. دامنه. سردسیر و دارای 200 تن سکنه. آب آن از چشمه و قنات و محصول آن غلات، توتون، لبنیات، مختصر قلمستان و میوجات. شغل اهالی زراعت، قالیچه، جاجیم و گلیم بافی و راه آن مالرو است که تابستان از طریق زرین و پیر کاشان اتومبیل میتوان برد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(دُ)
شهری است در بلوچستان در ناحیۀ سرحدی. جمعیت آن. 5000 تن است. (از جغرافیای سیاسی کیهان). نام سابق زاهدان است تا خرداد ماه سال 1315 هجری شمسی (از دایره المعارف فارسی). رجوع به زاهدان شود
لغت نامه دهخدا
(دُ)
نام ایستگاه شانزدهم راه آهن شمال از سوی تهران. (یادداشت مؤلف). نام یکی از ایستگاههای بین شاهی و فیروزکوه است. این ایستگاه در 14هزارگزی جنوب پل سفید واقع شده. سکنۀ آن در حدود 100 نفر است و گله داران در اطراف آن ساکن می شوند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
چون رود قره سو با گاماسیاب در غربی قریۀ باقلا (در هرسین) به هم تلاقی کنند از آنجا به نام دوآب خوانده شود. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(دُ)
محل تلاقی دو شعبه رود خانه کرج که یکی از کندوان و دیگری از شهرستانک آید. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(زُ)
تغییر و برگشتگی. یقال: الدهر ذوزآب، ای انقلاب. و گفته شده است که زآب مصحف زوآت ’جمع زوءه’ است. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(دِ)
دهی است از دهستان کربال بخش زرقان، شهرستان شیراز. واقع در 21هزارگزی خاور زرقان و 2هزارگزی راه فرعی بند امیر به سلطان آباد، با 191 تن سکنه. آب آن از رود کر و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا
(قَ عَ یِ دُ سُ لَ)
این قلعه در جنوب شمس الدین عرب در بالای کوه درباوی کهکیلویه میباشد. (جغرافیایی غرب ایران ص 128)
لغت نامه دهخدا
نام روستایی در خانقاه پی سوادکوه، از توابع چهاردانگه ی هزارجریب ساری
فرهنگ گویش مازندرانی
نام روستایی در سوادکوه ابتدای عبور خطیر کوه، شهمیرزاد و
فرهنگ گویش مازندرانی