- دریه
- دانستن دریافتن به ترفند
معنی دریه - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
ماچه خر سیاه
خود سرنوشت هریک از وابستگان دبستان خود سرنوشتی که باور دارد آدمی سرنوشت ساز خویش است
فرقهای از مسلمانان که منکر قضا و قدر هستند و هر کسی را در کار خود فاعل مختار میدانند. آن ها معتقدند انسان در اعمال و رفتار خود آزاد است و می تواند کاری را به ارادۀ خود انجام دهد یا ترک کند
(دخترانه)
فرهنگ نامهای ایرانی
دریا، نام فرزند علاالدین عماد شاه، توده بسیار بزرگی از آب شور که بخش وسیعی از زمین را در بر گرفته و کوچکتر از اقیانوس است
تاسف
آفریدگان، آفریده، خلق
قوس قزح، کمان حلاجی
خرگوش، زره تابان
در کوچک دریچه
پله، پایه، مرتبه
در پی، در بین، وصله
عاقل بودن، حاذق بودن در کار و صنعت
دانستن
خوش اندام خوشگوشت: پسر
پشتسوار، پس انداز سرباز پس انداز، رده، پشت هم، دنبالیاب شیوه ای در چامه سرایی که واژگان پیاپی در هر خانی باز آیند
افسوس و اندوه و دشوار
زرهک زره کوچک
دم شتر، جامه کهنه
گرد اندام، ستور تیزرو، چراغ روشن، تیز دویدن، خویروانی روان شدن خوی
پاره کرده، شکافته چاک کرده
در کوچک، دربچه
آب بسیار که محوطه وسیعی را فرا گیرد و به اقیانوس راه دارد، بحر
جای در، مدخل خانه
اشکوب زیرین، اشکوب دوزخ زیرین زیر پایه، ته تک، فرود در تازی درکه زیر، پایه های پایه و درجه زبر پایه ته تک، نشیب سرازیری، طبقه پایین، طبقه دوزخ جمع درکات
سپر گاو سپر، سوسک شاخدار سپری که از پوست گاو یا گاومیش یا کرگدن سازند گاو سپر جمع درق
پیه خرما
کج تابی
ریاضت، مشق
توده و پشته علف و خار و خاشاک
پارسی تازی گشته درزی دوزنده، جولاهه فرومایه
آنچه ته نشین شود از روغن و شراب درد
پرونده، کارنما، دیوان