دهی است جزء دهستان منجوان بخش خداآفرین شهرستان تبریز. واقع در 9 هزارو پانصد گزی جنوب خداآفرین و 23هزارگزی راه شوسۀ اهر به کلیبر، با 135 تن سکنه. آب آن از چشمه و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
دهی است جزء دهستان منجوان بخش خداآفرین شهرستان تبریز. واقع در 9 هزارو پانصد گزی جنوب خداآفرین و 23هزارگزی راه شوسۀ اهر به کلیبر، با 135 تن سکنه. آب آن از چشمه و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
ده کوچکی است از دهستان سرشک بخش ساردوئیه شهرستان جیرفت، واقع در 34هزارگزی باختر ساردوئیه و 10هزارگزی شمال راه مالرو بافت به ساردوئیه. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
ده کوچکی است از دهستان سرشک بخش ساردوئیه شهرستان جیرفت، واقع در 34هزارگزی باختر ساردوئیه و 10هزارگزی شمال راه مالرو بافت به ساردوئیه. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
دهی است از دهستان کلاترزان بخش رزاب شهرستان سنندج. واقع در 20هزارگزی شمال خاوری رزاب و 15هزارگزی جنوب راه شوسۀ مریوان به سنندج. آب آن از چشمه و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
دهی است از دهستان کلاترزان بخش رزاب شهرستان سنندج. واقع در 20هزارگزی شمال خاوری رزاب و 15هزارگزی جنوب راه شوسۀ مریوان به سنندج. آب آن از چشمه و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
ده کوچکی است از دهستان اسفند بخش مرکزی شهرستان سراوان. واقع در 57هزارگزی جنوب خاوری سراوان و کنار راه فرعی کونک به سراوان. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
ده کوچکی است از دهستان اسفند بخش مرکزی شهرستان سراوان. واقع در 57هزارگزی جنوب خاوری سراوان و کنار راه فرعی کونک به سراوان. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
دهی است از دهستان بهی بخش بوکان شهرستان مهاباد واقع در 20 هزارگزی جنوب خاوری بوکان و هفده هزار و پانصد گزی خاور راه شوسۀ بوکان به سقز، با 459 تن سکنه. آب آن از زرینه رود تأمین می شود و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
دهی است از دهستان بهی بخش بوکان شهرستان مهاباد واقع در 20 هزارگزی جنوب خاوری بوکان و هفده هزار و پانصد گزی خاور راه شوسۀ بوکان به سقز، با 459 تن سکنه. آب آن از زرینه رود تأمین می شود و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
شنجار را گویند، (فرهنگ جهانگیری)، اشخار، قلیا، شنجار، (ناظم الاطباء) (از برهان)، قلیا و اشخار را گویند و آن رستنی باشد برگ آن سیاه و بیخ و ریشه آن سطبر، (انجمن آرا) (آنندراج) : چون علاج دماغ گنده کند داروی او شراب ریلو باد، کمال الدین اسماعیل (از انجمن آرا)، رجوع به مترادفات کلمه شود
شنجار را گویند، (فرهنگ جهانگیری)، اشخار، قلیا، شنجار، (ناظم الاطباء) (از برهان)، قلیا و اشخار را گویند و آن رستنی باشد برگ آن سیاه و بیخ و ریشه آن سطبر، (انجمن آرا) (آنندراج) : چون علاج دماغ گنده کند داروی او شراب ریلو باد، کمال الدین اسماعیل (از انجمن آرا)، رجوع به مترادفات کلمه شود