جدول جو
جدول جو

معنی دریجق - جستجوی لغت در جدول جو

دریجق
(دَ جَ)
قریه ای است در یک فرسخی مرو. (از الانساب سمعانی)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(دَ جَ)
منسوب به دریجق که قریه ای است. (از الانساب سمعانی). و رجوع به دریجق شود
لغت نامه دهخدا
(دَرْ / دِرْ)
تریاق. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). تریاک. (دهار). لغتی است در تریاق و آن معرب از رومی است. (از المعرب جوالیقی). چیزی که الم و غم میبرد. پادزهر. پازهر. یک قطعه از آن ’ثریاقه’باشد. (از اقرب الموارد). طرّاق. طریاق. (المعرب). و رجوع به تریاق شود، می. (منتهی الارب). خمر. (از اقرب الموارد). و رجوع به تریاق شود
لغت نامه دهخدا
(دِرْری)
طنبور یا چیزی است مانند طنبور که نواخته می شود. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). طنبور
لغت نامه دهخدا
(دُ رَ)
دریج نخعی، مکنی به ابوالمثنی است و حارث بن حصیره از او روایت کند. (یادداشت مرحوم دهخدا)
نام جد شعیب بن احمد است. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
تصویری از دریاق
تصویر دریاق
تریاک
فرهنگ لغت هوشیار
اورسی، پنجره های مشبک قدیمی که به صورت عمودی باز و بسته
فرهنگ گویش مازندرانی