- دریاق
- تریاک
معنی دریاق - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
می، پاد زهر
جمع ریق، آب دهن ها
ترکی ناخن
دانستن دانستن به ترفند
یونانی تازی گشته سداب از گیاهان
آب زیادی که محوطه وسیعی را فرا گرفته و باقیانوس راه دارد بحر. یا دریای اخضر اخضر، (تصوف) هستی وجود
تپه هموار
معرب تریاک و آن دوائی مرکب است معروف که چند را کوفته و با شربت آمیزند داروئی است که مضرات زهرها را دفع میکند
ترکیبی از داروهای مسکّن و مخدّر که در طبّ قدیم به عنوان ضد درد و ضد سم به کار می رفته، پادزهر، پازهر، داروی ضد زهر، تریاک، برای مثال هرغمی را فرجی هست ولیکن ترسم / پیش از آنم بکشد زهر که تریاق آید (سعدی۲ - ۴۴۶)
تریاق فاروق: در پزشکی نوع اعلای تریاق
تریاق فاروق: در پزشکی نوع اعلای تریاق
بنگرید به تریاق
سین از مرغان شکاری
(دخترانه)
فرهنگ نامهای ایرانی
دریا، نام فرزند علاالدین عماد شاه، توده بسیار بزرگی از آب شور که بخش وسیعی از زمین را در بر گرفته و کوچکتر از اقیانوس است
می، پاد زهر، جمع درقه، سپرها
آب بسیار که محوطه وسیعی را فرا گیرد و به اقیانوس راه دارد، بحر
حجم بسیار از آب که قسمت وسیعی از زمین را فراگرفته قابل کشتیرانی بوده و به اقیانوس راه داشته باشد، ژو، زو، بحر، قلزم، یم، داما، راموز، مثلاً دریای عمان، دریای مدیترانه
دریای اخضر: کنایه از آسمان
دریای اخضر: کنایه از آسمان
morze
समुद्र