دریافتن. اشعار داشتن. التفات کردن وترمیم و مرمت نمودن و سر و سامان دادن: شغل همه درسنجی داد همه بستانی کار همه دریابی حق همه بگزاری. منوچهری. و رجوع به دریافتن شود، آویختن ومعلق شدن. (از ناظم الاطباء). ولی در لسان العجم شعوری (ج 1 ورق 422) به معنی ’ آویختن و صلب کردن’ آمده که بقرینۀ صلب کردن، معنی بدار کشیدن میدهد
دریافتن. اشعار داشتن. التفات کردن وترمیم و مرمت نمودن و سر و سامان دادن: شغل همه درسنجی داد همه بستانی کار همه دریابی حق همه بگزاری. منوچهری. و رجوع به دریافتن شود، آویختن ومعلق شدن. (از ناظم الاطباء). ولی در لسان العجم شعوری (ج 1 ورق 422) به معنی ’ آویختن و صلب کردن’ آمده که بقرینۀ صلب کردن، معنی بدار کشیدن میدهد
مرکب از داغ ترکی، بمعنی کوه +ستان، نام خطه ای از قفقازیه واقع در شمال شرقی سلسله کوههای قفقاز و میان کوههای مذکور و دریای خزر بین 41 درجه و 15 دقیقه و 43 درجه و 22 دقیقه عرض شمالی و 42 درجه و 57 دقیقه و 46 درجه و 8 دقیقه طول شرقی و در ساحل چپ دریای خزر ممتدست، از جانب شمال به ایالت ترک و از جهت غربی به ایالت تفلیس و خطۀ گرجستان و از جنوب به ایالت بادکوبه و یلیزا و توپول و از شرق بدریای مازندران محدود میباشد. مساحت آن 29840هزار گز مربع است. داغستان ناحیتی است کوهستانی و نام آن نیز مبین همین مطلب است و از نواحی آن دربند، دمیرخان، شوارا، غونیت، قاضی قوموق، آندی، آوار، قایتاق، تباسران، دارغو، کورین سالور را میتوان نام برد. مردم داغستان از نژاد لزگی باشند، قومی تندرست و درشت چشم و زنانشان با گیسوهای بلند. دارای استعداد و هوش بسیار و زیرکی بیحد، آزاده و دلیر. موقعیت جغرافیایی آنجا ایجاب میکرده است که هیچگاه بواقعی اطاعت امراء و پادشاهان حاکم بر آن ناحیه را گردن ننهند. جنگهای شاهان صفویه و نادرشاه و آقامحمدخان در این ناحیه و دیگر سلاطین از ازمنۀ قدیم، بر این معنی گواهی صادق است. (از قاموس الاعلام ترکی). در تاریخی از داغستان مضبوط در کتاب خانه ملی ایران شرح زیر آمده است: داغستان بین چهل ودو تا چهل وچهار درجه عرض شمالی و شصت وسه تا شصت وشش درجه طول شرقی قرار دارد بحدود زیر: شرق: دریای خزر. شمال: رود ترک. غرب: املاک چرکسان و ادسا. جنوب غربی: گرجستان. جنوب شرقی: شروان. قسمتی از شمال شرقی آن بحسن مکانت معروف و بخصوص در سواحل دریا و رود ترک بر اثر وفور آب بسیار قابل زراعت است. قسمتی دیگر از شمال شرقی آن اگرچه حاصلخیز است ولی بواسطه بودن جبال صعب زندگی سخت و پرمشقت است. مسعودی داغستان را به سال 342 هجری قمری مرکب از سه ناحیه می آورد بدینقرار: اول: قیطاق که از دربند بطرف شمال واقع و حاکم نشینش سمندر یعنی ترخواست میگویند نوشیروان آنرا بنا کرد و بعد پایتخت خاقان خزر شد و چون سلمان بن ربیعه آنرا بگرفت خاقان پایتخت خود را به اتل برد. اهالی سمندر خزری و تعدادی مسلمان و یهودی بدانجا سا کنند. ابن حوقل میگوید طایفۀ روس در 358 هجری قمری سمندر را گرفت و عمارت و باغهای کثیر و آبادآنجا را ویران کرد. دوم: سریر که در جانب شمال غربی و به سه منزلی دربند قرار دارد شاه آنرا فیلان شاه میگویند که بر دین نصاری است. قول بعضی در تسمیۀ این شهر به سریر آن است که یزدجرد ساسانی چون از اعراب مغلوب شد تخت خود را بوسیله یکی از اولاد بهرام چوبین بکوه فتح یعنی قفقاز فرستاد و او آن تخت را بملکی که حالا سریر میگویند قرار داد. بعضی دیگر چون حکیم نظامی این ناحیه را سریر ازآن جهت میگویند که تخت کیخسرو در آنجا بغاری بوده است. و عقیدت گروه سوم بر آن است که شاه این ناحیه برکرسی زرین می نشیند. نزدیک سریر ملک رزه گران است که حالا کوسه چی مینامند. سوم: کوهستان قموق است که بر جانب شمالی سریر و غربی قیطاق قرار دارد مردم آنجا بر دین نصاری اند و ایشان را پادشاه نیست و از آنجا بملک ’الان’ میروند. (از تاریخ داغستان نسخۀ خطی کتاب خانه ملی بشماره 2368). این ناحیه امروز در تصرف دولت روسیه است و یکی از جمهوریهای اتحاد جماهیر شوروی و دارای نهصدوسی هزار سکنه است. مرکزآن دربند و شهر مهم آن مخاچ قلعه (پترفسک) است
مرکب از داغ ترکی، بمعنی کوه +ستان، نام خطه ای از قفقازیه واقع در شمال شرقی سلسله کوههای قفقاز و میان کوههای مذکور و دریای خزر بین 41 درجه و 15 دقیقه و 43 درجه و 22 دقیقه عرض شمالی و 42 درجه و 57 دقیقه و 46 درجه و 8 دقیقه طول شرقی و در ساحل چپ دریای خزر ممتدست، از جانب شمال به ایالت ترک و از جهت غربی به ایالت تفلیس و خطۀ گرجستان و از جنوب به ایالت بادکوبه و یلیزا و توپول و از شرق بدریای مازندران محدود میباشد. مساحت آن 29840هزار گز مربع است. داغستان ناحیتی است کوهستانی و نام آن نیز مبین همین مطلب است و از نواحی آن دربند، دمیرخان، شوارا، غونیت، قاضی قوموق، آندی، آوار، قایتاق، تباسران، دارغو، کورین سالور را میتوان نام برد. مردم داغستان از نژاد لزگی باشند، قومی تندرست و درشت چشم و زنانشان با گیسوهای بلند. دارای استعداد و هوش بسیار و زیرکی بیحد، آزاده و دلیر. موقعیت جغرافیایی آنجا ایجاب میکرده است که هیچگاه بواقعی اطاعت امراء و پادشاهان حاکم بر آن ناحیه را گردن ننهند. جنگهای شاهان صفویه و نادرشاه و آقامحمدخان در این ناحیه و دیگر سلاطین از ازمنۀ قدیم، بر این معنی گواهی صادق است. (از قاموس الاعلام ترکی). در تاریخی از داغستان مضبوط در کتاب خانه ملی ایران شرح زیر آمده است: داغستان بین چهل ودو تا چهل وچهار درجه عرض شمالی و شصت وسه تا شصت وشش درجه طول شرقی قرار دارد بحدود زیر: شرق: دریای خزر. شمال: رود ترک. غرب: املاک چرکسان و ادسا. جنوب غربی: گرجستان. جنوب شرقی: شروان. قسمتی از شمال شرقی آن بحسن مکانت معروف و بخصوص در سواحل دریا و رود ترک بر اثر وفور آب بسیار قابل زراعت است. قسمتی دیگر از شمال شرقی آن اگرچه حاصلخیز است ولی بواسطه بودن جبال صعب زندگی سخت و پرمشقت است. مسعودی داغستان را به سال 342 هجری قمری مرکب از سه ناحیه می آورد بدینقرار: اول: قیطاق که از دربند بطرف شمال واقع و حاکم نشینش سمندر یعنی ترخواست میگویند نوشیروان آنرا بنا کرد و بعد پایتخت خاقان خزر شد و چون سلمان بن ربیعه آنرا بگرفت خاقان پایتخت خود را به اتل برد. اهالی سمندر خزری و تعدادی مسلمان و یهودی بدانجا سا کنند. ابن حوقل میگوید طایفۀ روس در 358 هجری قمری سمندر را گرفت و عمارت و باغهای کثیر و آبادآنجا را ویران کرد. دوم: سریر که در جانب شمال غربی و به سه منزلی دربند قرار دارد شاه آنرا فیلان شاه میگویند که بر دین نصاری است. قول بعضی در تسمیۀ این شهر به سریر آن است که یزدجرد ساسانی چون از اعراب مغلوب شد تخت خود را بوسیله یکی از اولاد بهرام چوبین بکوه فتح یعنی قفقاز فرستاد و او آن تخت را بملکی که حالا سریر میگویند قرار داد. بعضی دیگر چون حکیم نظامی این ناحیه را سریر ازآن جهت میگویند که تخت کیخسرو در آنجا بغاری بوده است. و عقیدت گروه سوم بر آن است که شاه این ناحیه برکرسی زرین می نشیند. نزدیک سریر ملک رزه گران است که حالا کوسه چی مینامند. سوم: کوهستان قموق است که بر جانب شمالی سریر و غربی قیطاق قرار دارد مردم آنجا بر دین نصاری اند و ایشان را پادشاه نیست و از آنجا بملک ’الان’ میروند. (از تاریخ داغستان نسخۀ خطی کتاب خانه ملی بشماره 2368). این ناحیه امروز در تصرف دولت روسیه است و یکی از جمهوریهای اتحاد جماهیر شوروی و دارای نهصدوسی هزار سکنه است. مرکزآن دربند و شهر مهم آن مخاچ قلعه (پترفسک) است
دریازده شدن. حالت و چگونگی دریازده. بیماری با دوار و قی ٔ که بعضی کشتی نشستگان را پیدا شود. (یادداشت مرحوم دهخدا). سدر. عارضه ای (حال تهوع و سستی و غیره) که در حرکت برآب بعلت نوسانات کشتی به بعضی دست میدهد. دریازدگی حالتی از حرکت زدگی است که عبارت است از بروز همان حالات بسبب شتاب یا حرکات نامنظم یا حرکات موزون وسایط نقلیه. عامل اصلی حرکت زدگی تأثیر حرکت است بر لابیرنت حساس گوش و بر مخ کوچک (مخچه) ولی عوامل دیگر مانند ترس، تحریکات بصری، تهویۀ ناقص، بخارات یا بوهای موذی و عفونت قسمت فوقانی مجرای تنفسی یا گوش نیز در آن مؤثرند. (از دائره المعارف فارسی)
دریازده شدن. حالت و چگونگی دریازده. بیماری با دوار و قی ٔ که بعضی کشتی نشستگان را پیدا شود. (یادداشت مرحوم دهخدا). سَدَر. عارضه ای (حال تهوع و سستی و غیره) که در حرکت برآب بعلت نوسانات کشتی به بعضی دست میدهد. دریازدگی حالتی از حرکت زدگی است که عبارت است از بروز همان حالات بسبب شتاب یا حرکات نامنظم یا حرکات موزون وسایط نقلیه. عامل اصلی حرکت زدگی تأثیر حرکت است بر لابیرنت حساس گوش و بر مخ کوچک (مخچه) ولی عوامل دیگر مانند ترس، تحریکات بصری، تهویۀ ناقص، بخارات یا بوهای موذی و عفونت قسمت فوقانی مجرای تنفسی یا گوش نیز در آن مؤثرند. (از دائره المعارف فارسی)