جدول جو
جدول جو

معنی دریابیگی - جستجوی لغت در جدول جو

دریابیگی
دریا بغ دریا سالار
تصویری از دریابیگی
تصویر دریابیگی
فرهنگ لغت هوشیار
دریابیگی
آدمیرال، امیرالبحری، دریادار، دریاسالار
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از دریابیگ
تصویر دریابیگ
بزرگ دریا، رئیس دریا، دریادار
فرهنگ فارسی عمید
(پَ گُ دَ)
دریافتن. اشعار داشتن. التفات کردن وترمیم و مرمت نمودن و سر و سامان دادن:
شغل همه درسنجی داد همه بستانی
کار همه دریابی حق همه بگزاری.
منوچهری.
و رجوع به دریافتن شود، آویختن ومعلق شدن. (از ناظم الاطباء). ولی در لسان العجم شعوری (ج 1 ورق 422) به معنی ’ آویختن و صلب کردن’ آمده که بقرینۀ صلب کردن، معنی بدار کشیدن میدهد
لغت نامه دهخدا
(دَرْ بَ)
مرکب از داغ ترکی، بمعنی کوه +ستان، نام خطه ای از قفقازیه واقع در شمال شرقی سلسله کوههای قفقاز و میان کوههای مذکور و دریای خزر بین 41 درجه و 15 دقیقه و 43 درجه و 22 دقیقه عرض شمالی و 42 درجه و 57 دقیقه و 46 درجه و 8 دقیقه طول شرقی و در ساحل چپ دریای خزر ممتدست، از جانب شمال به ایالت ترک و از جهت غربی به ایالت تفلیس و خطۀ گرجستان و از جنوب به ایالت بادکوبه و یلیزا و توپول و از شرق بدریای مازندران محدود میباشد. مساحت آن 29840هزار گز مربع است. داغستان ناحیتی است کوهستانی و نام آن نیز مبین همین مطلب است و از نواحی آن دربند، دمیرخان، شوارا، غونیت، قاضی قوموق، آندی، آوار، قایتاق، تباسران، دارغو، کورین سالور را میتوان نام برد. مردم داغستان از نژاد لزگی باشند، قومی تندرست و درشت چشم و زنانشان با گیسوهای بلند. دارای استعداد و هوش بسیار و زیرکی بیحد، آزاده و دلیر. موقعیت جغرافیایی آنجا ایجاب میکرده است که هیچگاه بواقعی اطاعت امراء و پادشاهان حاکم بر آن ناحیه را گردن ننهند. جنگهای شاهان صفویه و نادرشاه و آقامحمدخان در این ناحیه و دیگر سلاطین از ازمنۀ قدیم، بر این معنی گواهی صادق است. (از قاموس الاعلام ترکی). در تاریخی از داغستان مضبوط در کتاب خانه ملی ایران شرح زیر آمده است: داغستان بین چهل ودو تا چهل وچهار درجه عرض شمالی و شصت وسه تا شصت وشش درجه طول شرقی قرار دارد بحدود زیر:
شرق: دریای خزر. شمال: رود ترک. غرب: املاک چرکسان و ادسا. جنوب غربی: گرجستان. جنوب شرقی: شروان. قسمتی از شمال شرقی آن بحسن مکانت معروف و بخصوص در سواحل دریا و رود ترک بر اثر وفور آب بسیار قابل زراعت است. قسمتی دیگر از شمال شرقی آن اگرچه حاصلخیز است ولی بواسطه بودن جبال صعب زندگی سخت و پرمشقت است.
مسعودی داغستان را به سال 342 هجری قمری مرکب از سه ناحیه می آورد بدینقرار:
اول: قیطاق که از دربند بطرف شمال واقع و حاکم نشینش سمندر یعنی ترخواست میگویند نوشیروان آنرا بنا کرد و بعد پایتخت خاقان خزر شد و چون سلمان بن ربیعه آنرا بگرفت خاقان پایتخت خود را به اتل برد. اهالی سمندر خزری و تعدادی مسلمان و یهودی بدانجا سا کنند. ابن حوقل میگوید طایفۀ روس در 358 هجری قمری سمندر را گرفت و عمارت و باغهای کثیر و آبادآنجا را ویران کرد.
دوم: سریر که در جانب شمال غربی و به سه منزلی دربند قرار دارد شاه آنرا فیلان شاه میگویند که بر دین نصاری است. قول بعضی در تسمیۀ این شهر به سریر آن است که یزدجرد ساسانی چون از اعراب مغلوب شد تخت خود را بوسیله یکی از اولاد بهرام چوبین بکوه فتح یعنی قفقاز فرستاد و او آن تخت را بملکی که حالا سریر میگویند قرار داد. بعضی دیگر چون حکیم نظامی این ناحیه را سریر ازآن جهت میگویند که تخت کیخسرو در آنجا بغاری بوده است. و عقیدت گروه سوم بر آن است که شاه این ناحیه برکرسی زرین می نشیند. نزدیک سریر ملک رزه گران است که حالا کوسه چی مینامند.
سوم: کوهستان قموق است که بر جانب شمالی سریر و غربی قیطاق قرار دارد مردم آنجا بر دین نصاری اند و ایشان را پادشاه نیست و از آنجا بملک ’الان’ میروند. (از تاریخ داغستان نسخۀ خطی کتاب خانه ملی بشماره 2368). این ناحیه امروز در تصرف دولت روسیه است و یکی از جمهوریهای اتحاد جماهیر شوروی و دارای نهصدوسی هزار سکنه است. مرکزآن دربند و شهر مهم آن مخاچ قلعه (پترفسک) است
لغت نامه دهخدا
(دَرْ زَ دَ / دِ)
دریازده شدن. حالت و چگونگی دریازده. بیماری با دوار و قی ٔ که بعضی کشتی نشستگان را پیدا شود. (یادداشت مرحوم دهخدا). سدر. عارضه ای (حال تهوع و سستی و غیره) که در حرکت برآب بعلت نوسانات کشتی به بعضی دست میدهد. دریازدگی حالتی از حرکت زدگی است که عبارت است از بروز همان حالات بسبب شتاب یا حرکات نامنظم یا حرکات موزون وسایط نقلیه. عامل اصلی حرکت زدگی تأثیر حرکت است بر لابیرنت حساس گوش و بر مخ کوچک (مخچه) ولی عوامل دیگر مانند ترس، تحریکات بصری، تهویۀ ناقص، بخارات یا بوهای موذی و عفونت قسمت فوقانی مجرای تنفسی یا گوش نیز در آن مؤثرند. (از دائره المعارف فارسی)
لغت نامه دهخدا
(دَرْ بَ)
مرکّب از: دریای فارسی + بیگ ترکی، دریابگ. رئیس دریا. امیرالبحر. دریاسالار. و رجوع به دریابیگی شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از دریا بیگ
تصویر دریا بیگ
امیر و رئیس دریا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دریابندگی
تصویر دریابندگی
دریافت، فهم، ادراک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دریافتگی
تصویر دریافتگی
عقل، فراست، زیرکی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دریابیگ
تصویر دریابیگ
دریا بغ دریا سالار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دریا بیگی
تصویر دریا بیگی
سمت و رتبه دریا بیگ امیر البحری دریا سالاری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دریابیگ
تصویر دریابیگ
((~. بِ))
رییس دریا، دریاسالار، امیرالبحر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دریازدگی
تصویر دریازدگی
دوار البحر
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از دریازدگی
تصویر دریازدگی
Seasickness
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از دریازدگی
تصویر دریازدگی
mal de mer
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از دریازدگی
تصویر دریازدگی
מחלת ים
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از دریازدگی
تصویر دریازدگی
سمندری بیماری
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از دریازدگی
تصویر دریازدگی
নৌবমি
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از دریازدگی
تصویر دریازدگی
ugonjwa wa baharini
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از دریازدگی
تصویر دریازدگی
deniz tutması
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از دریازدگی
تصویر دریازدگی
배멀미
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از دریازدگی
تصویر دریازدگی
船酔い
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از دریازدگی
تصویر دریازدگی
zeeziekte
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از دریازدگی
تصویر دریازدگی
समुद्रशक्ति
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از دریازدگی
تصویر دریازدگی
mabuk laut
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از دریازدگی
تصویر دریازدگی
เมาเรือ
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از دریازدگی
تصویر دریازدگی
mal di mare
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از دریازدگی
تصویر دریازدگی
晕船
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از دریازدگی
تصویر دریازدگی
choroba morska
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از دریازدگی
تصویر دریازدگی
морська хвороба
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از دریازدگی
تصویر دریازدگی
Seekrankheit
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از دریازدگی
تصویر دریازدگی
морская болезнь
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از دریازدگی
تصویر دریازدگی
enjoo de mar
دیکشنری فارسی به پرتغالی