جدول جو
جدول جو

معنی دریاباری - جستجوی لغت در جدول جو

دریاباری
(دَرْ)
منسوب به دریابار. اهل دریابار. مردم دریابار. ساکنان دریابار:
جنگ دریا کردی و از خون دریاباریان
روی دریا لعل کردی چون شکفته لاله زار.
فرخی
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از دریابار
تصویر دریابار
کنار دریا، ساحل دریا، شهری که در کنار دریا باشد، باران شدید سیل آسا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ریاکاری
تصویر ریاکاری
عمل ریاکار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دریادار
تصویر دریادار
صاحب منصب در نیروی دریایی، دریابیگی، امیرالبحر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دریابان
تصویر دریابان
صاحب منصب در نیروی دریایی، امیرالبحر
فرهنگ فارسی عمید
(دَرْ)
درویش، شیخ، منصور. جد اعلی خواجه محمود سبزواری. (مجالس النفایس ص 103). خواندمیر آرد: درویش باباعلی خوشمردان درویشی پاکیزه روزگار لطیف گفتار بود و هم در آن زمستان که میرزا ابوالقاسم بابر در مشهد قشلاق نمود از سبزوار بخدمت پادشاه کامکار شتافت و التفات و عنایت بسیار یافت درویش منصور به صفت تقوی و پرهیزکاری اتصاف داشت و در غایت ریاضت اوقات گذرانیده پیوسته نقش فضایل و کمالات بر صحیفۀ خاطر می نگاشت و در فن عروض و صنایع شعری شاگرد مولا یحیی سیبک بود و در علم تصوف سند به حافظ علی جامی درست مینمود و در علم عروض دو رساله تألیف کرد و در جواب قصیدۀ مصنوع خواجه سلمان شرایط اهتمام بجای آورد و مطلع آن قصیدۀ درویش این است، بیت:
بس دویدم در هوای وصل یار
کس ندیدم آشنای اصل کار.
از جمله منظومات درویش منصور این رباعی نیز مشهور است که:
موجود چو ذره ای بخود نتوان کرد
بسیار حدیث نیک و بد نتوان کرد
ایجاد چو، بی قبول ممکن نبود
آن راکه قبول کرد، رد نتوان کرد.
(حبیب السیر چ خیام ج 4 ص 62) (رجال حبیب السیر ص 133)
لغت نامه دهخدا
(دَرْ)
بحرالجزائر: جاوه نام ولایتی است از دریابار. (سروری ج 1 ص 365). و رجوع به بحرالجزائر و دریای بحرالجزائر در ردیفهای خود شود
نام شهری است. (برهان). جانب جنوبی لارستان وکرمان را دریابار گویند. (حاشیۀ معین بر برهان)
لغت نامه دهخدا
(دَرْ)
عمل دریاساز. در اصطلاح نقاشی، نقاشی مناظر دریائی. و رجوع به دریاساز شود
لغت نامه دهخدا
(دُنْ)
صفت دنیادار. دنیاپرستی. دنیادوستی. (یادداشت مؤلف). رجوع به دنیادار و دنیاپرست شود، صرفه جویی و عقل معاش. (ناظم الاطباء) ، مال دوستی. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از دریابان
تصویر دریابان
صاحب منصب در نیروی دریائی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دریابار
تصویر دریابار
دریای بزرگ، اقیانوس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دریابیگی
تصویر دریابیگی
دریا بغ دریا سالار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دریا داری
تصویر دریا داری
سمت و رتبه دریادار، اداره دریا داری
فرهنگ لغت هوشیار
کنار دریا ساحل، شهری که در ساحل دریا باشد بندر، باران سل آسا، طغیان رود خانه، پلاژ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دریابان
تصویر دریابان
صاحب منصبی در نیروی دریایی، امیرالبحر دوم
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دریابار
تصویر دریابار
ساحل، کنار دریا، شهری که در ساحل دریا باشد
فرهنگ فارسی معین
آدمیرال، امیرالبحری، دریادار، دریاسالار
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از ریاکاری
تصویر ریاکاری
Hypocrisy, Insincerity, Phoniness, Sanctimoniousness
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از ریاکاری
تصویر ریاکاری
hypocrisie, insincérité, fausseté, (FR) sanctimonie
دیکشنری فارسی به فرانسوی
نوعی بازی که شالکتک کا، هم گویند
فرهنگ گویش مازندرانی
از توابع دهستان دشت سر آمل
فرهنگ گویش مازندرانی
تصویری از ریاکاری
تصویر ریاکاری
偽善 , 不誠実 , 偽善
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از ریاکاری
تصویر ریاکاری
צביעות , חוֹסֶר כֵּנוּת , חוֹנְפָנוּת , צביעות
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از ریاکاری
تصویر ریاکاری
kemunafikan, ketidaktulusan, kepalsuan, (ID) kemunafikan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از ریاکاری
تصویر ریاکاری
पाखंड , कपट , बनावट , दिखावा
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از ریاکاری
تصویر ریاکاری
huichelarij, onoprechtheid, valsheid, (NL) huichelarij
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از ریاکاری
تصویر ریاکاری
hipocrisia, insinceridade, falsidade, (PT) santidade falsa
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از ریاکاری
تصویر ریاکاری
hipocresía, insinceridad, falsedad, (ES) santurronería
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از ریاکاری
تصویر ریاکاری
ipocrisia, insincerità, falsità, (IT) ipocrisia
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از ریاکاری
تصویر ریاکاری
虚伪 , 虚伪
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از ریاکاری
تصویر ریاکاری
hipokryzja, nieszczerość, fałszywość, (PL) obłuda
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از ریاکاری
تصویر ریاکاری
лицемірство , нещирість , фальшивість , лицемірство
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از ریاکاری
تصویر ریاکاری
Heuchelei, Unaufrichtigkeit, Falschheit, (DE) Heuchelei
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از ریاکاری
تصویر ریاکاری
лицемерие , неискренность , фальшивость , лицемерие
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از ریاکاری
تصویر ریاکاری
위선 , 불성실 , 가식 , 위선
دیکشنری فارسی به کره ای