- دریااک
- دریاچه بحیره
معنی دریااک - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
وصول، احساس، درک، اخذ، ادراک
چهار چوب در سرای و خانه، چهار جانب در خانه
صور و اشکال فلکی
پارسی تازی گشته دریگان دریگان سه بهر سه بخش آسایی است (آسا قانون) در ستاره شناسی که در آن چهره ها و پیکرهای آسمانی را به سه گروه بخش می کنند قانونی است در هیئت که در آن صور و اشکال فلکی را بسه طبقه تقسیم کنند، سه یک برجها نزد هندوان
منسوب به دریا بحری آبی: اسب دریایی
می، پاد زهر
وجد، وجدان، درک، ترمیم، مرمت، تلافی، گرفتن
مصغر دریا، آبی ایستاده، دریای کوچک و محدود و آبگیر
دریا بغ دریا سالار
صاحب منصب در نیروی دریائی
دریای بزرگ، اقیانوس
شرابخواری که دیر مست شود
بیمار، صاحب درد درد آور علیم
دریگان، یک سوم هر برج
مرد بسیار بخشنده و باگذشت، دلیر
در حال حرف زدن، دراینده، گوینده
صاحب منصب در نیروی دریایی، امیرالبحر
کسی که شراب بسیار بخورد و مست نشود، دریانوش
دریافتن، گرفتن، گرفتن پول یا چیز دیگر از کسی، پی بردن به امری یا مطلبی، ادراک، فهم
درددار، عضوی از بدن که درد داشته باشد، دردآور
صاحب منصب در نیروی دریایی، دریابیگی، امیرالبحر
کنار دریا، ساحل دریا، شهری که در کنار دریا باشد، باران شدید سیل آسا
دریای کوچک که از هر طرف خاک بر آن احاطه کرده باشد
مربوط به دریا، زندگی کننده در دریا مثلاً جانور دریایی
چهار طرف در خانه، چهارچوبه که در را میان آن کار می گذارند، چهارچوب در، برای مثال درواز و دریواس فرو گشت و برآمد / بیم است که یک بار فرود آید دیوار (رودکی - لغت نامه - دریواس)
صاحب منصبی در نیروی دریایی، امیرالبحر دوم
ساحل، کنار دریا، شهری که در ساحل دریا باشد
یک سوم هر برج