- درکار
- مشغول
معنی درکار - جستجوی لغت در جدول جو
- درکار
- بکار آینده، لازم
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
بیت، خانه، مسکن، عمارت، سرای، بارگاه، امرا
جمع درکه، اشکوب های دوزخ، تک هاته ها، فرودها ته تک، نشیب سرازیری، طبقه پایین، طبقه دوزخ جمع درکات
درگاه
آوای دهل، درخت پشه
آن جناب، جناب
آگاه به کار، مسلط بکار
سخت پرکار
شدید العمل، فعال
کارفرما در کاری، کارفرما و صاحب اهتمام کاری
بوته ای که میوه می دهد، میوه ای که از بوته به دست می آید مانند خربزه، هندوانه و خیار
کسی که بسیار کار بکند، فعال، ویژگی تابلو نقاشی یا پارچۀ قلاب دوزی که در آن نقش و نگار و ریزه کاری بسیار باشد، ویژگی آنچه در ساختن و درست شدن آن ظرافت به کار رفته باشد
کارفرما، کارگزار، مباشر، ناظر، پیشکار، کلمۀ احترام که در خطاب به کسی می گویند
درگاه، پرده ای که در پیش در خانه بیاویزند، دیواری که در حیاط جلو در خانه درست کنند که داخل خانه دیده نشود
دارای در مثلاً جعبۀ دردار، دربان
صدای طبل، آواز دهل
صدای طبل، آواز دهل
هر میوه که درخت ندارد و بوته وبیاره دارد مانند: خربزه هندوانه خیار کدو وبادنجان
کلمه ای که به عنوان احترام به اشخاص گویند، سرکار آقا، سرکار خانم، سرکار عنوان رسمی درجه داران و افسران تا رده سرهنگی
پر کار و قوی
زرنگار، زرساز
بارگاه، کاخ پادشاهی
Industrious
трудолюбивый
fleißig
працьовитий