جدول جو
جدول جو

معنی درونگرائی - جستجوی لغت در جدول جو

درونگرائی
(دَ گَ / گِ)
در اصطلاح روانشناسی، عمل درون گرا. حالت درون گرا. باطن گرایی. میل به باطن. توجه و تمایل به ضمیر و نهان و دل. در مقابل برون گرایی است حاکی از دو نوع شخصیت متناقض. فعالیت کلی یا شوق و کشش در شخص برونگرا آفاقی است و متوجه دنیای خارج و دردرونگرا انفسی است یعنی متوجه به درون شخص. هر فرد به این هر دو متمایل است اما همواره بر اثر محیط و خصوصیات خلقی یکی بر دیگری تفوق دارد و بنحو بارزی شکار می شود. برونگرائی حاد فرار نامعقول و غیرمنطقی ازنفس و نمایش دادن احساسات در جمع است و درونگرائی حاد عقب نشینی به دنیای درون است و در این حال خیالبافی جانشین واقعبینی شود. (از دائره المعارف فارسی)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

توجه دادن فکر و علاقه به باطن خویش به جای اندیشه و توجه به جهان خارج، به درون خود فرو رفتن
فرهنگ فارسی عمید
(بِ/ بُ گَ / گِ)
عمل گراییدن به برون.
لغت نامه دهخدا
(دَ زَ)
در اصطلاح روانشناسی، متمایل به درون. متوجه به درون خود. باطن نگر. رجوع به درونگرائی شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از برونگرایی
تصویر برونگرایی
عمل گرویدن به برون
فرهنگ لغت هوشیار