جدول جو
جدول جو

معنی دروغزنی - جستجوی لغت در جدول جو

دروغزنی
(دُ زَ)
عمل دروغزن. دروغگویی. دروغزن بودن. رجوع به دروغزن شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از دروغ زن
تصویر دروغ زن
کسی که دروغ می گوید، دروغ گو، آنکه دروغی را به کس دیگر ببندد و به او نسبت دروغ گویی بدهد
فرهنگ فارسی عمید
(دُ)
شهرت سپهسالارعلی دروغینی از سرداران ترکان خاتون مادر سلطان محمد خدابنده. رجوع به علی دروغینی در ردیف خود شود
لغت نامه دهخدا
(زَ)
تیره ای از طایفۀ زلقی ایل چهارلنگ بختیاری. (از جغرافیای سیاسی کیهان ص 76)
لغت نامه دهخدا
(دَرْ زَ)
کار دریازن. عمل دریازنان یعنی دزدان دریائی. (یادداشت مرحوم دهخدا). نوردی مسلحانه در دریاهای آزاد (نظیر راهزنی مسلحانه در خشکی). دریازنان (دزدان دریائی) تحت حمایت هیچ کشوری نباشند و به کشتی های همه ملل دستبرد می زنند. دریازنی از ایام بسیار قدیم سابقه داشته است، کشتی های تجارتی فنیقی ها و یونانیان دستخوش دریازنان بودند، در قرن اول قبل از میلاد فعالیت آنان و دستبردشان به کشتی ای حامل آذوقه چندان شدید بود که چیزی نمانده بودکه رم دچار قحطی شود. یومیسیوس دریازنی را از مدیترانه برانداخت ولی بعد از ضعف امپراطوری روم دریازنی از نو باب شد و تا ایام اخیر ادامه داشت. وایکینگها تجارت در دریای بالتیک و دریای مانش را تهدید می کردند. دریازنان مسلمان در مدیترانۀ غربی فراوان بودند و حتی ونیزیها که بظاهر امنیت مدیترانۀ غربی را در دست داشتند از دستبرد به کشتیهای شهرهای رقیب دریغ نمی کردند. قسمت عمده ای از معاش ممالک بربر از طریق دریازنی حاصل میشد. پس از افتتاح راههای جدید تجارتی در دورۀ رنسانس، صادرات فلزات قیمتی از مستعمرات اسپانیا، تجارت امتعۀ گرانبهای مشرق زمین و داد و ستد برده، دریازنی را حرفه ای پردرآمد کرد چون در این دوره قوانین دریائی تنظیم و تدوین نشده بود و نیز بسیب رقابت سایر دولتهای مقتدر اروپائی بر سر مستعمرات، هر کشوری دریازنانی را که بنفع آنها به کشتی های کشور رقیب حمله میکردند تشویق می نمودند. در قرن 17 و 18 میلادی دریازنان انگلیسی سواحل اسپانیا و جهازات اسپانیائی حامل امتعۀ نفیس آن سرزمین را تاراج میکردند ودر مراجعت به انگلستان غنائم را با شاه تقسیم میکردند و مشمول عفو میشدند. با پیدا شدن و قوت گرفتن ناوگان ممالک مختلف دریازنی انحطاط یافت. از سال 1803 میلادی کشورهای متحدۀ آمریکا در صدد استیصال دریازنان طرابلس برآمد. در سال 1815 و 1816م. کشورهای متحدۀ آمریکا. هلند و بریتانیای کبیر که برای حفظ کشتی های خود و سرنشینان آنها به دریازنان بربر باج میدادند این دریازنان را برانداختند. در 1816 میلادی بریتانیای کبیرو کشورهای متحدۀ آمریکا برضد دریازنان هند غربی دست به عملیات زدند. آخرین پایگاههای دریازنی در امتداد تنگۀ مالاکا در دریای چین بود که در آنجاها هم قدرت دریازنان پس از جنگ تریاک (1839 تا 1842 میلادی) درهم شکست، اگرچه هنوز هم گاهگاه کشتی ها گرفتار دریازنان میشوند. مسألۀ آزاد کردن دریاها از دریازنان از مستمسکهای دولتهای استعماری برای بسط نفوذ خود بوده است و بهترین نمونۀ آن در تاریخ خلیج فارس دیده میشود. دریازنی در خلیج فارس سابقۀ طولانی داشته است و برطبق شواهدی دریازنان در قرن نهم میلادی از سواحل عمان مزاحم کشتی ها بودند. به هرحال در قرن 17 میلادی دریازنان فعالیت داشتند و این کار منحصر به عربها نبوده است و دزدان دریائی انگلیسی شهرت تام داشتند. در 1689م. انگلیسی ها و هلندی ها و فرانسویها در باب همکاری در اخذ تدابیر لازم در بحر احمر و خلیج فارس و آبهای مجاور هند برضد دریازنان توافق کردند ولی درعمل ظاهراً انگلستان مسؤولیت کار را بدست گرفت در عین حال افسران بحریۀ انگلستان دستور داشتند که در کار دریازنان عرب مداخله نکنند! عامل دیگری که از اواخر قرن هیجدهم میلادی اهمیت یافت بسط نفوذ وهابیه بطرف سواحل خلیج فارس و تشویق آنان از دریازنان بود. مراکز عمده دریازنی و برده فروشی شیخ نشین های سواحل عربستان بود. قواسم که از انحطاط نفوذ ایران در خلیج فارس پس از قتل نادر دامنۀ دزدی و دریازنی خود را توسعه داده بودند ناحیه ای را که به سواحل دریازنان معروف شد در دست داشتند و بندربوشهر در معرض تهدید آنان بود در قرن 19 میلادی موضوع دریازنی و برده فروشی مستمسک عملیات بریتانیای کبیر در خلیج فارس و مقابلۀ آن دولت با رقابت های سیاسی روسیه و فرانسه گردید و صدمات بسیار به ایران وارد ساخت و بسیار از حقوق این کشور را ضایعنمود. امروزه دریازنی و نفوذ بیگانگان بر خلیج فارس بکلی از بین رفته است. (از دائره المعارف فارسی)
لغت نامه دهخدا
(فُ)
درخشان وتابان. (آنندراج). روشن و نورانی. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(دَ خوَرْ / خُرْ دَ / دِ)
دروغ زننده. کاذب و دروغگو. (غیاث). کذاب. أفاک. خارص. سدّاج. سهوق. فاسق. مائن. مدّاع. (منتهی الارب) : پس مردی دیگر برخاست و گفت من دروغزن و پلیدزبانم، دعا کن تا خدای تعالی این زبان از من ببرد، پیغمبر صلی اﷲ علیه و سلم او را دعا کرد. (ترجمه طبری بلعمی). لیکن او را یقین بود که کسری هرگز آن دختر را نبیند که دروغزن شود. (ترجمه طبری بلعمی).
گروهی آنکه ندانند باز سیم از سرب
همه دروغزن و خربطند و خیره سرند.
قریع الفرس.
ملک محمود وزیر را گفت این مردک (یعنی فردوسی) مرا به تعریض دروغزن خواند. (تاریخ سیستان). دروغزن ار چه گواهی راست دهد نپذیرند. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 339). بیشرمی نبود بزرگتر از آنکه به چیزی دعوی کند که بداند و آنگاه بدان دروغزن باشد. (منسوب به انوشیروان، از قابوسنامه).
گر از دروغ و زغل درجهی بجه ز جهان.
که هم دروغزن است این جهان و هم در غل.
ناصرخسرو (دیوان ص 248).
دست از دروغزن بکش و نان مخور
با کرویا، و زیره وآویشنش.
ناصرخسرو (دیوان چ تقوی ص 228).
عاقل مرآن کس را راستگوی دارد که گوید مرین کودک خرد را نطق است و کسی را که گوید گوساله را نطق است دروغزن شمارد. (جامع الحکمتین ص 185). اسود را بکشید که دروغزن است. (قصص الانبیاء ص 234). سوی ملوک یمن نامه فرستاد که اسود دروغزن است بکشیدش. (مجمل التواریخ و القصص). پس هامان را گفت من چنین گمان همی برم که موسی از دروغزنان است. (مجمل التواریخ و القصص). ابلیس او را وسوسه کرد که تو اکنون دروغزن شدی پیش قوم. (مجمل التواریخ و القصص).
شاه باید غلام تن نبود
تاخطیبش دروغزن نبود.
سنائی.
باد صبا دروغزن است و تو راستگوی
آنجا برغم باد صبا می فرستمت.
خاقانی.
هم مردم دروغزن دیدم
راست از هیچ باب نشنیدم.
خاقانی.
گفت استغفار به زبان کار دروغزنان است. (تذکره الاولیاءعطار). گفت استغفار بی آنکه از گناه بازایستی توبه دروغزنان بود. (تذکره الاولیاء عطار).
بهر دفع زبانۀ دوزخ
این زبان دروغزن ببرند.
کمال اسماعیل (از آنندراج).
تو که دربند خویشتن باشی
عشقبازی دروغزن باشی.
سعدی.
اکذاب، دروغزن یافتن. (دهار).
- بدروغزن داشتن، دروغگو دانستن: هم جحود و انکار می کردند و آن بزرگ دین و سلالۀ پاک را بدروغزن می داشتند و تیغ در روی او می کشیدند. (کتاب النقض ص 386).
- دروغزن کردن، نسبت دروغ دادن. متهم کردن کسی را که دروغگو است و دروغزن است: سه تن از لشکریان برخاستند ولیدبن عتبه و یزید بن عصیان و سفیان و ضحاک را دروغزن کردند. (ترجمه طبری بلعمی). موسی به طبع تنگدل بود و دانست که پیغمبران را دلی باید فراخ... تا هر چه مر او را آید از سختی... و از آنکه او را دروغزن کنند و جادوی خوانند آن احتمال تواند کردن. (ترجمه طبری بلعمی). بهرام به سخن درآمد و گفت من شما را دروغزن نکنم بر آنچه گفتید از مذهب یزدجرد. (ترجمه طبری بلعمی). به کدام نعمتهای خدایتان همی مرپیغامبر را دروغزن کنید؟ (جامع الحکمتین ناصرخسرو ص 423). چنانک خدای تعالی گفت اندر گروههایی که امامان روزگار خویش را دروغزن کردند. (جامعالحکمتین ص 162)
لغت نامه دهخدا
(دُ نَ / نِ)
دروغی. دروغین. دروغ. و رجوع به دروغی و دروغین شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از دروغگوی
تصویر دروغگوی
کاذب، کذاب، دروغگو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دروغ زن
تصویر دروغ زن
دروغگو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دروغ زنی
تصویر دروغ زنی
عمل دروغ زن دروغگویی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دروغینه
تصویر دروغینه
دروغی دروغ
فرهنگ لغت هوشیار
دروغ باف، دروغ پرداز، دروغ ساز، دروغگو، کذاب
متضاد: راستگو، صادق
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از دروغینی
تصویر دروغینی
خطأ شنيع
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از دروغینی
تصویر دروغینی
falseness
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از دروغینی
تصویر دروغینی
fausseté
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از دروغینی
تصویر دروغینی
falsidade
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از دروغینی
تصویر دروغینی
ложность
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از دروغینی
تصویر دروغینی
Falschheit
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از دروغینی
تصویر دروغینی
брехливість
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از دروغینی
تصویر دروغینی
fałszywość
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از دروغینی
تصویر دروغینی
假性
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از دروغینی
تصویر دروغینی
মিথ্যাচার
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از دروغینی
تصویر دروغینی
جھوٹا پن
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از دروغینی
تصویر دروغینی
falsità
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از دروغینی
تصویر دروغینی
ความเท็จ
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از دروغینی
تصویر دروغینی
uongo
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از دروغینی
تصویر دروغینی
yanlışlık
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از دروغینی
تصویر دروغینی
偽り
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از دروغینی
تصویر دروغینی
שקריות
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از دروغینی
تصویر دروغینی
झूठापन
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از دروغینی
تصویر دروغینی
kebohongan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از دروغینی
تصویر دروغینی
valsheid
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از دروغینی
تصویر دروغینی
falsedad
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از دروغینی
تصویر دروغینی
거짓됨
دیکشنری فارسی به کره ای