- درناق
- ترکی ناخن
معنی درناق - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
تریاک
تپه هموار
خدمت کار، کنیز، محرم
ترکی کنیزک خدمتکار کنیزک، جمع (بسیاق فارسی) قرناقان: یک کنیزک بود در مبرز چو ماه سخت زیبا و ز قرناقان شاه. (مثنوی)
(دخترانه)
فرهنگ نامهای ایرانی
پرنده ای بزرگ و وحشی با پاهای بلند و گردن دراز شبیه لک لک که به صورت گروهی پرواز می کند، نام یکی از صورتهای فلکی
ترکی کلنگ کرکی از پرندگان
می، پاد زهر، جمع درقه، سپرها
پرنده ای آبچر، وحشی و حلال گوشت با پاهای بلند، گردن دراز و دم کوتاه که هنگام پرواز در آسمان دسته دسته به شکل مثلث حرکت می کنند، کلنگ، باتر، در علم نجوم از صورت های فلکی در نیمکرۀ جنوبی آسمان
((دُ))
فرهنگ فارسی معین
پرنده ای وحشی و حلال گوشت، با پاهای بلند، گردن دراز و دم کوتاه. بیشتر در کنار آب ها می نشیند
فوطه و دستار تافته و به هم پیچیده که بدان کسی را کتک زنند