جدول جو
جدول جو

معنی درمسجدی - جستجوی لغت در جدول جو

درمسجدی
(دَ مَ جِ)
کودکی است که وی را پیش در مسجد می گذارند تا مردم او را بردارند. این کلمه در تداول گناباد خراسان شایع است و به عربی منبوذ نامیده می شود. (یادداشت محمد پروین گنابادی). کوی یافت
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(دِتَ / تِ)
درم جوینده. جویندۀ درم. درم خواه. رجوع به شاهد ذیل درم بخش شود
لغت نامه دهخدا
(مَ جِ)
منسوب به مسجد. مربوط به مسجد. رجوع به مسجد شود، عابد. زاهد. متعبد. پارسا. آنکه اعتکاف مساجد یا نماز به جماعت کند:
گفتم همی چه گوئی ای حیز گلخنی
گفتا که چه شنیدی ای پیر مسجدی.
عسجدی.
مسجدیی بستۀ آفات شد
معتکف کوی خرابات شد.
نظامی
لغت نامه دهخدا
نمازخوان، مسجدرو، اهل مسجد، مربوط به مسجد، زاهد، عبادت کار، مومن
فرهنگ واژه مترادف متضاد