جدول جو
جدول جو

معنی درغگوی - جستجوی لغت در جدول جو

درغگوی
(دُشْ وارْ)
درغگو. دروغگوی. افاک. (یادداشت مرحوم دهخدا). کذاب. کاذب. رجوع به دروغگوی شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(دُشْ وارْ)
دروغگو. دروغگوی. (یادداشت مرحوم دهخدا). رجوع به دروغگو شود
لغت نامه دهخدا
کسی باشد که بسخنان خوش دل مردم بجانب خود راغب سازد. (انجمن آرا) (آنندراج). چربگو. چرب زبان. چرب سخن. زبان آور و فصیح. آنکه سخن شیرین و دلنشین گوید. چرب گفتار:
زبان و روان بایدت چربگوی
خرد رهنمای و دل آزرمجوی.
فردوسی.
یکی مرد بینادل چربگوی
ز لشکر گزین کرد باآبروی.
فردوسی.
زبان آوری چربگوی از مهان
فرستاد نزدیک شاه جهان.
فردوسی.
همی رای زد با یکی چربگوی
کسی کو سخن را دهد رنگ و بوی.
فردوسی.
کسی که ژاژ دراید بدرگهش نشود
که چربگویان آنجا شوند کندزبان.
فرخی.
با آهستگی چربگوی باش که چرب سخنی دوم جادوئیست. (قابوسنامه) ، کنایه از چاپلوس، فریبنده. (انجمن آرا) (آنندراج). رجوع به چرب زبان و چرب سخن و چربگو شود
لغت نامه دهخدا
(دَ زَ دَ / دِ)
دروغگو. دروغ گوینده. آنکه سخن به دروغ گوید. دروغ زن. افاک. (دهار). المعی ّ. تکذّاب. (منتهی الارب). خرّاص. (دهار). دجّال. رهدون. زرّاق. سدّاج. سرّاج. سنوب. سوهق. سهوق. صواغ. عثر. عجری ّ. غموض الحنجره. (منتهی الارب). ناجر. قبقاب. (دهار). کاذب. کذاب. کذبان. کذبانه. کذبذب. کذبذبان. کذبه. کذوب. کذوبه. (منتهی الارب). کیذبان. (دهار). مائن. مذّاع. مذیذ. مسیح. مکذبان. مکذبانه. ملسون. مهتبل. میّان. میون. والع. هثّاث. هثهاث. هلوف. (منتهی الارب). یلمع. (دهار) :
مر مرا ای دروغگوی سترگ
تا لواسه گرفت از این ترفند.
خفاف.
دروغگوی به آخر نکال و شهره بود
چنانکه سوی خردمند شهره شد مانی.
ناصرخسرو.
اکذاب، دروغگوی یافتن کسی را. خصّاف، بسیاردروغگوی. رجل خطارب و خطرب، مرد مفتری دروغگوی. صباغ، دروغگوی که سخن را رنگ میدهد و دگرگون می سازد. ملاّ ذ، دروغگوی که گوید و نکند. ملمند، ملوذ، دروغگوی که آنچه گوید نکند. نسّاج، دروغگوی سخن ساز. (منتهی الارب). و رجوع به دروغگو شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از دروغگوی
تصویر دروغگوی
کاذب، کذاب، دروغگو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دروغگویی
تصویر دروغگویی
عمل دروغگو کذابی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دروغگو
تصویر دروغگو
کسی که براستی سخن نگوید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از در گوشی
تصویر در گوشی
پچ پچ کردن زیر گوشی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از درگوشی
تصویر درگوشی
زیر گوشی، بیخ گوشی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سردگوی
تصویر سردگوی
کند طبع بودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دروغگو
تصویر دروغگو
کاذب، دروغ گوینده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دروغگو
تصویر دروغگو
کذاب
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از دروغگو
تصویر دروغگو
كذّابٌ
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از دروغگو
تصویر دروغگو
Dishonest, Lying, Untruthful
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از دروغگو
تصویر دروغگو
malhonnête, menteur
دیکشنری فارسی به فرانسوی
دروغگو
فرهنگ گویش مازندرانی
تصویری از دروغگو
تصویر دروغگو
שקרן
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از دروغگو
تصویر دروغگو
بے ایمانی , جھوٹا , جھوٹا
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از دروغگو
تصویر دروغگو
অসৎ , মিথ্যাবাদী , মিথ্যাবাদী
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از دروغگو
تصویر دروغگو
ทุจริต , โกหก , ไม่จริง
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از دروغگو
تصویر دروغگو
mdanganyifu, mropok
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از دروغگو
تصویر دروغگو
dürüst olmayan, yalancı
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از دروغگو
تصویر دروغگو
부정직한 , 거짓말하는 , 거짓된
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از دروغگو
تصویر دروغگو
不正直な , 嘘の
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از دروغگو
تصویر دروغگو
disonesto, bugiardo
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از دروغگو
تصویر دروغگو
बेईमान , झूठा , झूठा
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از دروغگو
تصویر دروغگو
tidak jujur, pembohong, bohong
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از دروغگو
تصویر دروغگو
oneerlijk, leugenachtig, onwaar
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از دروغگو
تصویر دروغگو
deshonesto, mentiroso, falso
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از دروغگو
تصویر دروغگو
desonesto, mentiroso, falso
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از دروغگو
تصویر دروغگو
nieuczciwy, kłamliwy
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از دروغگو
تصویر دروغگو
нечесний , брехливий , неправдивий
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از دروغگو
تصویر دروغگو
unehrlich, lügnerisch, unaufrichtig
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از دروغگو
تصویر دروغگو
нечестный , лживый
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از دروغگو
تصویر دروغگو
不诚实的 , 撒谎的 , 不真实的
دیکشنری فارسی به چینی