- درشه
- کج تابی
معنی درشه - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
قوس قزح، کمان حلاجی
خرگوش، زره تابان
در کوچک دریچه
پله، پایه، مرتبه
در پی، در بین، وصله
عاقل بودن، حاذق بودن در کار و صنعت
دانستن دریافتن به ترفند
جای در، مدخل خانه
اشکوب زیرین، اشکوب دوزخ زیرین زیر پایه، ته تک، فرود در تازی درکه زیر، پایه های پایه و درجه زبر پایه ته تک، نشیب سرازیری، طبقه پایین، طبقه دوزخ جمع درکات
سپر گاو سپر، سوسک شاخدار سپری که از پوست گاو یا گاومیش یا کرگدن سازند گاو سپر جمع درق
پیه خرما
نوعی خیار باریک و دراز
هندی شاهنشین
روسی گردونه گردونه چهار چرخه که با اسب کشیده شود و اطاقکی برای حمل مسافر دارد که سقف آنرا میتوان بلند کرد و بالای اطاقک پوشاند یا تا کرده خوابانید
زبر، زمخت، خشن
ریاضت، مشق
توده و پشته علف و خار و خاشاک
پارسی تازی گشته درزی دوزنده، جولاهه فرومایه
آنچه ته نشین شود از روغن و شراب درد
کمانه
زینه، پایه، دسته، جایگاه، میزان
فرانسوی کمانه چوب باریکی که روی آن چند رشته چند رشته (غالبا از موی اسب) کشیده و برای نواختن آلات زهی (ویولون ویولونسل کنترباس و مانند آنها) بکار برند
سپیدک خجک ناخن
ترشک
پایه، پله، رتبه، مرتبه، هر یک از تقسیمات یک وسیله مثل بارومتر و ترمومتر یا چیز دیگر که به چند قسمت تقسیم شده باشد، در ریاضیات یک جزء از ۳۶۰ جزء محیط دایره، در امور نظامی مقام و رتبۀ نظامی مثلاً درجۀ سرهنگی
شکاف، چاک، شکاف باریک، بخشی از شکاف جامه که دوخته باشند
پشته و تودۀ چیزی
پشته و تودۀ چیزی
کرش، فروتنی، افتادگی، تواضع
مقابل نرم، ناهموار، زبر، زمخت، خشن، چیزی که حجم آن از نوع خودش بزرگ تر باشد
عشقه، لبلاب، هر گیاهی که به درخت بپیچد
درگاه، جلو در، جای در، آستانه، پیشگاه، بارگاه
سپری که از پوست گاومیش یا کرگدن درست می کردند
ته، نشیب، طبقه و پله رو به سرازیری و نشیب، طبقۀ دوزخ
ترشک، گیاهی صحرایی با برگ های درشت شبیه برگ چغندر که طعم ترش دارد و آن را مانند سبزی در آش و بعضی غذاهای دیگر می ریزند، ساق ترشک، ترشینک، حمّاض، تره خراسانی
درپی، تکۀ پارچه ای که بر پارگی جامه بدوزند، پینه، پاره