- درزدن
- دق الباب کردن
معنی درزدن - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
کوفتن کوبه در دق الباب کردن
بریدن گیاه و غلات از روی زمین درو کردن، درو کردن درویده
مراجعه کردن
کسی را خوار وذلیل کردن
چرخیدن، گردش آب
دو قطعه پارچه را بوسیله سوزن و نخ بهم پیوستن، بوسیله تیر یا نیزه دو چیز را بهم متصل کردن، با تیر یا نیزه درع و زره را ببدن دشمن پیوستن
بهم زدن بال پریدن، یا پر زدن دل برای چیزی یا کسی. آرزومند آن چیز یا کس بودن، وجود داشتن موهای زاید و ناجور در نوک قلم مو. در قلم مو سازی پس از عمل دم هم کردن موها را با آب آزمایش میکنند تا اگر هنوز بعضی از تارهای موی زاید یا پرزی در میان دارد - و باصطلاح قلم مو (پرمیزند) موهای زاید و ناجور را جدا کنند
پاره کردن، چاک دادن، شکافتن، شکافته شدن
شلیک شدن، مردن، رفتن، مشغول شدن، مخلوط شدن، درآمدن، داخل شدن
شعله زدن مشتعل شدن الو گرفتن
گریه شدید کردن و فریاد زدن (کودک شیر خوار) غر زدن، پر حرفی کردن وراجی کردن
درو کردن
سوزن که با آن چیزی بدوزند