جدول جو
جدول جو

معنی دردپیمای - جستجوی لغت در جدول جو

دردپیمای(دَ)
درد پیماینده. دردکش. تحمل کننده درد به مدتی دراز. که مدتی با درد دست بگریبان است:
دردی کش عشق و دردپیمای
اندوه نشین و رنج فرسای.
نظامی
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(سِ طَ زَ دَ / دِ)
دودپیما. در صفات آه مستعمل است. (از آنندراج). که دود از وی برخیزد:
تعلیم گر تو شد که اینجای
آتشکده ای است دودپیمای.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(پَ / پِ)
یاوه گوی. بیهوده گوی.
لغت نامه دهخدا
(دِ بُ دَ / دِ)
درم پیماینده. وزّان. درم سنج. سنجنده. وزن کننده. شمارندۀ درم:
بطرف دیگر بگذر که خازنش بینی
نشسته از پی بخشیدنش درم پیمای.
فرخی
لغت نامه دهخدا
(سُ اَ کَ دَ / دِ)
دودپیمای. رجوع به دودپیمای شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از بادپیمای
تصویر بادپیمای
آنکه کار بیهوده و عبث کند
فرهنگ لغت هوشیار