جدول جو
جدول جو

معنی درختچه - جستجوی لغت در جدول جو

درختچه
درخت که طبعاً قد کوتاه دارد
تصویری از درختچه
تصویر درختچه
فرهنگ لغت هوشیار
درختچه
((~. چِ))
درخت کوچک، درخت کوچکی به ارتفاع یک تا پنج متر که معمولاً تنه مشخص ندارد و از قاعده منشعب است
تصویری از درختچه
تصویر درختچه
فرهنگ فارسی معین
درختچه
درخت کوچک
تصویری از درختچه
تصویر درختچه
فرهنگ فارسی عمید

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از دریاچه
تصویر دریاچه
مصغر دریا، آبی ایستاده، دریای کوچک و محدود و آبگیر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از درخواه
تصویر درخواه
خواهش، در خواست
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از درخسته
تصویر درخسته
خسته، مجروح
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از درخواه
تصویر درخواه
درخواست، خواهش، بازخواست
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دریاچه
تصویر دریاچه
دریای کوچک که از هر طرف خاک بر آن احاطه کرده باشد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دریاچه
تصویر دریاچه
((~. چِ))
دریای کوچکی که به اقیانوس راه ندارد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پدرخته
تصویر پدرخته
غمگین، اندوهگین، برای مثال ز زادن چو مادرش پردخته شد / روانش از آن دیو پدرخته شد (فردوسی - لغت نامه - پدرخته)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دربچه
تصویر دربچه
دریچه، در کوچک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دریچه
تصویر دریچه
در کوچک، دربچه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از درسته
تصویر درسته
تمام، کامل، نا شکسته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دوخته
تصویر دوخته
مکتوب، خیاطی شده
فرهنگ لغت هوشیار
بیماریی حاد و ساری که به واسطه ظهور بثوراتی به شکل ماکول سرخ رنگ و علایم عمومی خفیف (خصوصا بزرگ شدن و درد ناک گشتن غدد لفاوی پشت گردن) مشخص است. ماکولها در روز اول شبیه سرخک و روز دوم شبیه مخملک اند و روز سوم محو میشوند این بیماری مصونیت ایجاد میکند. عامل آن نوعی ویروس فیلتران است که در ترشحات بینی و حلق یافت میشود سرخیژه سرخچه سرخک کاذب. توضیح: این بیماری با سرخک نباید اشتباه شود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دریچه
تصویر دریچه
در کوچک، پنجرۀ خانه، روزن
دریچۀ اطمینان: سوراخ و دریچه ای که در بعضی از ماشین ها ساخته می شود تا هر وقت بخار ماشین زیاد شود و خطر انفجار باشد خود به خود باز شود و بخار زاید را خارج سازد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دوخته
تصویر دوخته
آنچه با نخ و سوزن به هم پیوسته و سرهم شده باشد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دریچه
تصویر دریچه
((دَ چِ))
در کوچک، پنجره
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دربچه
تصویر دربچه
در کوچک دریچه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از درخت
تصویر درخت
آغاج
فرهنگ واژه فارسی سره
هرگیاه خشبی که دارای ریشه و تنه ساقه و شاخه ها باشد درخت گویند، شجر، نهال
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از درچه
تصویر درچه
در کوچک دریچه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رخته
تصویر رخته
مجروح و زخمدار و بیمار و دردمند، خسته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دخته
تصویر دخته
دو جیز بهم متصل شده بوسیله خیاطت یا میخ، دوخته شده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از درخت
تصویر درخت
هر رستنی بزرگ و ستبری که دارای ریشه و تنه و شاخه باشد
درخت لاله: در علم زیست شناسی درختی زیبا، با گل های لاله ای زرد و نارنجی که چوبش برای ساختن مبل و اشیای چوبی به کار می رود و بومی آمریکا است
درخت مریم: درخت خرمایی که خشک بود و برای حضرت مریم از نو سبز و بارور شد، نخل مریم
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از درخت
تصویر درخت
((دِ رَ))
گیاه بزرگ و ستبر که دارای ریشه و ساقه و شاخه ها باشد، جمع درختان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از درچه
تصویر درچه
در کوچک، دریچه
فرهنگ فارسی عمید