شهری است بزرگ به اندلس. و شهری است سرحدی که مرز میان مسلمین و رومیان بود و آنرا توابع و قلعه هاست و دارای مردمی زبر و زرنگ و جنگی است و در مشرق اندلس قرار دارد فرنگیان آنرا از دست مسلمین گرفته اند و تاکنون در دست آنان است. (معجم البلدان)
شهری است بزرگ به اندلس. و شهری است سرحدی که مرز میان مسلمین و رومیان بود و آنرا توابع و قلعه هاست و دارای مردمی زبر و زرنگ و جنگی است و در مشرق اندلس قرار دارد فرنگیان آنرا از دست مسلمین گرفته اند و تاکنون در دست آنان است. (معجم البلدان)
طائفه ای از فلاسفه که منکر وجود حقیقی اشیاء بوده اند و جهان خارج را وهم میپنداشتند و آنرا زادۀ عقول و توهمات و حواس مردم میشمردند. اینان که در قرن سوم هجری در کشور اسلام نفوذ کرده بودند، پیرو افکار شکاکان یونان و مکتب پرون بوده اند. ابن عبدربه داستانی از آمدن یک تن از ایشان به مجلس مأمون آورده گوید: ما همه اشیاء را زادۀ توهم وحسبان دانیم که مردم بقدر عقول خویش تصوری میسازند و در واقع و حقیقت هیچ نیست، پس ثمامه برخاست و سیلی بر روی وی زد که گونۀ او را سیاه نمود. حسبانی فریاد زد یا امیرالمؤمنین (مأمون) در مجلس تو با من چنین کنند ثمامه گفت: مگر من چه کردم ؟ گفت: سیلی بر گونه ام نواختی ! گفت: شاید با عطری روی تو را تدهین کرده باشم و تو چنین پنداشته ای. سپس انشاء کرده گفت: و لعل ّ آدم امنا والاب حوا فی الحساب و لعل ّ ما ابصرت من بیض الطیور هو الغراب و عساک حین قعدت قم ت و حین حئت هوالذهاب و عسی البنفسج زنبق و عسی البهار هو الشذاب و عساک تأکل من خرا ک و انت تحسبه کباب. (عقدالفرید ج 2 صص 239-240)
طائفه ای از فلاسفه که منکر وجود حقیقی اشیاء بوده اند و جهان خارج را وهم میپنداشتند و آنرا زادۀ عقول و توهمات و حواس مردم میشمردند. اینان که در قرن سوم هجری در کشور اسلام نفوذ کرده بودند، پیرو افکار شکاکان یونان و مکتب پرون بوده اند. ابن عبدربه داستانی از آمدن یک تن از ایشان به مجلس مأمون آورده گوید: ما همه اشیاء را زادۀ توهم وحسبان دانیم که مردم بقدر عقول خویش تصوری میسازند و در واقع و حقیقت هیچ نیست، پس ثمامه برخاست و سیلی بر روی وی زد که گونۀ او را سیاه نمود. حسبانی فریاد زد یا امیرالمؤمنین (مأمون) در مجلس تو با من چنین کنند ثمامه گفت: مگر من چه کردم ؟ گفت: سیلی بر گونه ام نواختی ! گفت: شاید با عطری روی تو را تدهین کرده باشم و تو چنین پنداشته ای. سپس انشاء کرده گفت: و لعل ّ آدم امنا والاب حوا فی الحساب و لعل ّ ما ابصرت من بیض الطیور هو الغراب و عساک حین قعدت قمَ َت و حین حئت هوالذهاب و عسی البنفسج زنبق و عسی البهار هو الشذاب و عساک تأکل من خرا ک و انت تحسبه کباب. (عقدالفرید ج 2 صص 239-240)
شغل و منصب نگهبانی در و قاپوچی گری. (ناظم الاطباء). دربان بودن. بوابت. حجابت. حجبه: وگر فغفور چینی را دهد منشور دربانی به سنباده حروفش را بسنباند در احداقش. منوچهری. یهودآسا غیاری دوز بر کتف مسلمانان اگرشان بر در اغیار دین بینی به دربانی. خاقانی. و راجع به شغل دربانی و حجابت در دربارهای اسلامی رجوع به تاریخ تمدن اسلامی جرجی زیدان ج 1 ص 200 و ترجمه فارسی آن ج 1 ص 252 شود. - دربانی کردن، حاجبی و بوابی کردن. نگهبانی از در و ورودگاه بزرگان کردن: چو طاوس بهشت آید پدیدار بجای حلقه دربانی کند مار. نظامی. سدانه، سدن، دربانی کردن کعبه یا بتخانه. (از منتهی الارب). - دربانی نمودن، حراست کردن از در و نگهبانی نمودن آن. (از ناظم الاطباء)
شغل و منصب نگهبانی در و قاپوچی گری. (ناظم الاطباء). دربان بودن. بِوابَت. حِجابَت. حِجبَه: وگر فغفور چینی را دهد منشور دربانی به سنباده حروفش را بسنباند در احداقش. منوچهری. یهودآسا غیاری دوز بر کتف مسلمانان اگرشان بر در اغیار دین بینی به دربانی. خاقانی. و راجع به شغل دربانی و حجابت در دربارهای اسلامی رجوع به تاریخ تمدن اسلامی جرجی زیدان ج 1 ص 200 و ترجمه فارسی آن ج 1 ص 252 شود. - دربانی کردن، حاجبی و بوابی کردن. نگهبانی از در و ورودگاه بزرگان کردن: چو طاوس بهشت آید پدیدار بجای حلقه دربانی کند مار. نظامی. سِدانَه، سَدن، دربانی کردن کعبه یا بتخانه. (از منتهی الارب). - دربانی نمودن، حراست کردن از در و نگهبانی نمودن آن. (از ناظم الاطباء)
فرقه ای است از صابئیان و آنان را چهارتن معلمان است: عاذیمون، هرمس، اعیانا، اواذی. گویند که اواذی پیاز و باقلی بر آنان حرام کرده است و گفته بروزی سه بار باید نماز کنند و از جنابت غسل واجب دانند، همچنانکه از مسح میت و گوشت خوک و سگ و از مرغان هر ذات مخلب و کبوتر را پلید شمارند و از شراب و سکر و تدخین منع کنند و تزویج را جز با اجازۀ ولی و حضور شهود باطل گویند و میان دو زن جمع نکنند و طلاق را جز بحکم حاکم روایی ندهند. (یادداشت مؤلف)
فرقه ای است از صابئیان و آنان را چهارتن معلمان است: عاذیمون، هرمس، اعیانا، اواذی. گویند که اواذی پیاز و باقلی بر آنان حرام کرده است و گفته بروزی سه بار باید نماز کنند و از جنابت غسل واجب دانند، همچنانکه از مسح میت و گوشت خوک و سگ و از مرغان هر ذات مخلب و کبوتر را پلید شمارند و از شراب و سکر و تدخین منع کنند و تزویج را جز با اجازۀ ولی و حضور شهود باطل گویند و میان دو زن جمع نکنند و طلاق را جز بحکم حاکم روایی ندهند. (یادداشت مؤلف)
ثوبانی. طایفه ای از مرجئه باشند که به ثوبان بن مرجی انتساب دارند. اینان گویند ایمان عبارت است از اقرار به ایزد تعالی و پیمبران او لیکن چیزهائی که فعل و ترکش از روی تجویز عقل است داخل در ایمان نیست. (سمعانی). فرقه ای از مرجئه و از یاران ثوبان مرجئی هستند. میگویند ایمان عبارت است از شناسائی و اقرار به وجود خدای یگانه و حقانیت رسول او و بکل مالا یجوز فی العقل ان یعقله. و اما ما جاز فی العقل ان یعقله فلیس الاعتقاد به من الایمان. و این گروه بالاجماع قایلند بر این که خدای تعالی اگر در روز واپسین از گنهکاری اغماض کرد و او را بخشود هر یک از گنهکاران را هم که مانند او باشد خواهد بخشود. و همچنین اگر یکی را از آتش دوزخ رهائی عطا فرمود سایرین را هم مانند او از دوزخ رهائی عطا فرماید. این فرقه عقیدۀ ثابتی ندارند بر اینکه مؤمنان بالاخره از دوزخ خارج خواهند شد. ابن غیلان که یکی از پیشوایان این فرقه است بین ارجاء و قدر را جمع کرده است. بدین معنی که افعال بندگان را بخود بندگان نسبت میدهد. و ابن غیلان از کسانی است که به خروج امام قائل میباشند و عقیدۀ او این است که امامی که خروج خواهد کرد حتماً باید از طایفۀ قریش باشد. کذا فی شرح المواقف. و کشاف اصطلاحات الفنون. و رجوع به ابو ثوبان المرجی شود
ثوبانی. طایفه ای از مرجئه باشند که به ثوبان بن مرجی انتساب دارند. اینان گویند ایمان عبارت است از اقرار به ایزد تعالی و پیمبران او لیکن چیزهائی که فعل و ترکش از روی تجویز عقل است داخل در ایمان نیست. (سمعانی). فرقه ای از مرجئه و از یاران ثوبان مرجئی هستند. میگویند ایمان عبارت است از شناسائی و اقرار به وجود خدای یگانه و حقانیت رسول او و بکل مالا یجوز فی العقل ان یعقله. و اما ما جاز فی العقل ان یعقله فلیس الاعتقاد به من الایمان. و این گروه بالاجماع قایلند بر این که خدای تعالی اگر در روز واپسین از گنهکاری اغماض کرد و او را بخشود هر یک از گنهکاران را هم که مانند او باشد خواهد بخشود. و همچنین اگر یکی را از آتش دوزخ رهائی عطا فرمود سایرین را هم مانند او از دوزخ رهائی عطا فرماید. این فرقه عقیدۀ ثابتی ندارند بر اینکه مؤمنان بالاخره از دوزخ خارج خواهند شد. ابن غیلان که یکی از پیشوایان این فرقه است بین اِرجاء و قدر را جمع کرده است. بدین معنی که افعال بندگان را بخود بندگان نسبت میدهد. و ابن غیلان از کسانی است که به خروج امام قائل میباشند و عقیدۀ او این است که امامی که خروج خواهد کرد حتماً باید از طایفۀ قریش باشد. کذا فی شرح المواقف. و کشاف اصطلاحات الفنون. و رجوع به ابو ثوبان المرجی شود
اگر کسی بیند که دربانی می کرد، دلیل که جاجتی که دارد روا شود، از مردی بزرگ و عزت و جاه یابد. اگر بیند که دربانی میکرد و در نبود، دلیل که خاص و مقرب پادشاه شود. اگربیند که پادشاه او را از دربانی معزول کرد، تاویلش به خلاف این است. محمد بن سیرین
اگر کسی بیند که دربانی می کرد، دلیل که جاجتی که دارد روا شود، از مردی بزرگ و عزت و جاه یابد. اگر بیند که دربانی میکرد و در نبود، دلیل که خاص و مقرب پادشاه شود. اگربیند که پادشاه او را از دربانی معزول کرد، تاویلش به خلاف این است. محمد بن سیرین