جدول جو
جدول جو

معنی درامج - جستجوی لغت در جدول جو

درامج
(دُ مِ)
رفتار ناوناوان و خرامان. (منتهی الارب). شخصی که در راه رفتن خود متکبر و بخود بالیده باشد. (از اقرب الموارد). درابج. درانج. و رجوع به درابج و درانج شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از دراج
تصویر دراج
پرنده ای شبیه کبک، با پرهای خالدار سیاه و سفید که گوشت لذیذی دارد، پور، جرب
فرهنگ فارسی عمید
نمایش یا داستانی که به حوادث زندگی نزدیک باشد و مطالب غم انگیز و خنده دار هر دو در آن وجود داشته باشد، کنایه از ناراحت کننده و غم انگیز
فرهنگ فارسی عمید
(دُ نِ)
ناوناوان و خرامان در رفتار. (منتهی الارب). درامج
لغت نامه دهخدا
(دَ مَ / دُ مَ)
خارپشت. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(تَ غَذْ ذی)
گام نزدیک گذاشتن خارپشت و خرگوش در شتاب روی. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، آهسته و نرم رفتن شتر. (از منتهی الارب). درم. درمان. و رجوع به درم و درمان شود
لغت نامه دهخدا
(دْرا / دِ مِ)
شهری در جنوب شرقی نروژ در کنار رود درامن و بر رأس آبدرۀ درامن، که از مراکز مهم صنعتی و داد و ستد است و از مصنوعاتش کاغذ و منسوجات میباشد و دارای 30935 تن سکنه است. (از دائره المعارف فارسی)
لغت نامه دهخدا
(دَ مِ)
جمع واژۀ درمک. (یادداشت مرحوم دهخدا). رجوع به درمک شود
لغت نامه دهخدا
(دَ سَ)
نوعی از لبلاب است و آن رستنیی باشد که بر درخت پیچد. (برهان). نوعی از لبلاب است و گویند خندریلی است. (فهرست مخزن الادویه). گویند یعضید است و گویند نوعی از لبلاب است و این صحیح تر است. (اختیارات بدیعی)
لغت نامه دهخدا
(دُ بِ)
ناوناوان و خرامان در رفتار. (منتهی الارب). درامج
لغت نامه دهخدا
(دَ مِ)
شتر دوکوهانه و شتابرو گام نزدیک گذارنده. (ناظم الاطباء) (از المعرب جوالیقی ص 154). دوکوهانه. در لغات عرب آن را معرب از فارسی می نویسند و نمی گوینداز چه کلمه مفرد است. (یادداشت مؤلف) ، کلان هیکل از هر چیزی. (آنندراج) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از دراما
تصویر دراما
تازی از یونانی زیستواره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دراج
تصویر دراج
سخن چین، درج کننده
فرهنگ لغت هوشیار
نمایشنامه و داستانی که موضوع آن غم انگیز و شادی بخش باشد زشت رفتار، قبیح
فرهنگ لغت هوشیار
پایدام ماده مرغی که پای بندند تا نرینگان بر آن فرود آیند و در دام افتند رامگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دامج
تصویر دامج
شب تار، توانا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دراج
تصویر دراج
((دُ رّ))
پرنده ای است شبیه کبک، اما چاق تر که بال هایش خال های سیاه و سفید دارد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از درام
تصویر درام
((دِ))
نمایشنامه، نمایشنامه ای که در آن همه گونه رویدادی وجود دارد، چه غم انگیز، چه شادی آور
فرهنگ فارسی معین
تصویری از درام
تصویر درام
Drama
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از درام
تصویر درام
drame
دیکشنری فارسی به فرانسوی
دشتبان مرتع
فرهنگ گویش مازندرانی
گیاهی است طفیلی که بر تنه ی درختان روید و خوراک گاو است، کسی که به آسانی از درخت بالا رود
فرهنگ گویش مازندرانی
تصویری از درام
تصویر درام
drama
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از درام
تصویر درام
דרמה
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از درام
تصویر درام
नाटक
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از درام
تصویر درام
drama
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از درام
تصویر درام
drama
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از درام
تصویر درام
drama
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از درام
تصویر درام
dramma
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از درام
تصویر درام
戏剧
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از درام
تصویر درام
dramat
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از درام
تصویر درام
драма
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از درام
تصویر درام
Drama
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از درام
تصویر درام
драма
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از درام
تصویر درام
ドラマ
دیکشنری فارسی به ژاپنی