جدول جو
جدول جو

معنی درام - جستجوی لغت در جدول جو

درام
نمایش یا داستانی که به حوادث زندگی نزدیک باشد و مطالب غم انگیز و خنده دار هر دو در آن وجود داشته باشد، کنایه از ناراحت کننده و غم انگیز
فرهنگ فارسی عمید
درام
(دِ)
نمایشنامه و داستانی که موضوع آن غم انگیز و شادی بخش باشد. (اصطلاح تآتر) لفظی که گاه بمعنی تئاتر بطور کلی و گاه به معنی جنبه های خاص هنر نمایش بکار میرود. اصل یونانی این کلمه، ’دراما’ است به معنی ’کاری که میشود’ یا ’عملی که روی میدهد’. و در یونان باستان، مراد از این کلمه کاری بود که بر روی صحنۀ نمایش در برابر چشم تماشاگران روی میداد. از اینجاست که کلمه درام را در بیشتر موارد به معنای تئاتر یا نمایش بطور کلی (در هر کشوری یا در هر عصری) می توان بکار برد و هر یک از اشکال و شاخه های گوناگون هنر نمایش را جزئی از مفهوم کلی درام بشمار آورد، فی المثل در صحبت از تاریخ درام مراد نمایش بطور کلی است که تراژدی، کمدی، ملودرام، تعزیه و تقلید و مسخره بازی را در برمیگیرد و انواع هنر نمایشی از قبیل پانتومیم، باله، خیمه شب بازی، اپرا، و حتی سینما را (تا آنجا که جنبۀ نمایشی و دراماتیک آنها مورد نظر باشد) شامل میشود. در فرانسۀ قرن هیجدهم معنی خاصی به مفهوم کلی درام افزوده شد و این معنی تا امروز اشکال گوناگونی یافته است، به این معنی درام، نوعی خاص از درام بمفهوم کلی است و این نوع از آنجا ناشی شد که شکل منظوم و مصنوعی تراژدیها و کمدیهای کلاسیک فرانسوی در قرن هیجدهم جای خود را به نثر ساده و آزاد داده و مسائل عادی زندگی جایگزین موضوعهای والا و بلند تراژدیهای کلاسیک شد و در نتیجه، نمایشنامه هائی بوجود آمد که نه با اصول معمول تراژدی مطابقت داشت نه با قرارهای مرسوم کمدی. کوشش در نمایاندن شکل عادی زندگی سبب شد که نکات غم انگیز و خنده آور در کنار هم قرار گیرند. همین شیوه بود که بسط و ادامه یافت و به ایجاد درامهای رئالیستی اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم (مانند نمایشنامه های ه. ایبسن و آ. چخوف) منجر گردید. در این درامها دوش بدوش نکات غم انگیز و خنده آور، مسائلی مطرح میشد که نه غم انگیز بود نه خنده آور ومیزان خنده و گریه و مسائل معمولی و پست و بلند در این درامها بیش و کم به نسبت وجود آنها در زندگی بود. در همین زمان بود که ج. ب. شاهنر، درام نویسی را دراین میدانست که بتواند وضعی برانگیزد که تماشاگران خیال کنند که بر صحنۀ نمایش اتفاقات واقعی برای آدمهای واقعی روی میدهد. آنچه امروز درام نو نامیده میشود نیز همچنان بر همین پایه است. اما آنچه بنام درام پیشرو از آن ناشی شده، مانند سایر هنرهای پیشرو به راههای انفرادی رفته است. در درام پیشرو دنیاهای ذهنی درام نویس و تجربه های جسمی و روانی و فکری او، واقعیات عینی را تحت الشعاع قرار داده اند. در ایران، کلمه درام بمعنای نمایشنامه ها یا فیلمهای هیجان انگیز و پرحادثه یا پر زد و خورد یا احیاناً رمانتیک بمفهوم دور از واقعیت کلمه میان مردم شیوع یافته است، کلمه دقیق اروپائیان برای این مفهوم، ملودرام است. غالب تئاترشناسان بر این عقیده اند که از لحاظ عامل اصلی هر درامی تعارض یا تضاد است، با این معنی که تا تعارض میان امیال یا اراده یا افکار یا عواطف شخصیتهای نمایش وجود نداشته باشد، درامی بوجود نمی آید. این نظر در مورد غالب درامها صادق است، اما شامل همه آنها نمیشود، زیرا نمایشنامه های بسیاری صرفاً برای توصیف شخصیت یک فرد واقعی یا خیالی یا تشریح بعضی از گوشه های اجتماع نوشته شده یا مراد از آنها (بخصوص در مورد بسیاری از نمایشنامه های یک پرده ای) بیان یک حال گذرنده بوده است، بی آنکه تعارضی در آنها بچشم بیاید. (ازدائره المعارف فارسی). و رجوع به همان مأخذ شود
لغت نامه دهخدا
درام
(دَ)
از دیه های قاسان بوده است، و در مورد تسمیۀ آن در تاریخ قم چنین آمده: و بعد از آن موضع درام ظاهر شد، و گفتند در انبر یعنی مجمع شعب پس از این جهت است آنرا درام نام کردند، و گویند که نام او در اصل در آرام بوده است یعنی در شادی، پس تخفیف کردند و گفتند درام، و نیز گفته اند که فرعون موسی از این دیه بوده است. (تاریخ قم ص 75 و 138). صاحب مجمل التواریخ والقصص ص 525 آنرا بعنوان یکی از هفت پارۀ شهر اصفهان نام برده است که این پارۀ شهرها نزدیک بهم بوده اند، چون مدینه و مجموعاً اصفهان را تشکیل می دادند
لغت نامه دهخدا
درام
نمایشنامه و داستانی که موضوع آن غم انگیز و شادی بخش باشد زشت رفتار، قبیح
فرهنگ لغت هوشیار
درام
((دِ))
نمایشنامه، نمایشنامه ای که در آن همه گونه رویدادی وجود دارد، چه غم انگیز، چه شادی آور
تصویری از درام
تصویر درام
فرهنگ فارسی معین
درام
نمایشنامه، غم انگیز، غمبار، بحرانی، وخیم
فرهنگ واژه مترادف متضاد
درام
دراما
تصویری از درام
تصویر درام
دیکشنری فارسی به عربی
درام
Drama
تصویری از درام
تصویر درام
دیکشنری فارسی به انگلیسی
درام
drame
تصویری از درام
تصویر درام
دیکشنری فارسی به فرانسوی
درام
drama
تصویری از درام
تصویر درام
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
درام
драма
تصویری از درام
تصویر درام
دیکشنری فارسی به روسی
درام
Drama
تصویری از درام
تصویر درام
دیکشنری فارسی به آلمانی
درام
драма
تصویری از درام
تصویر درام
دیکشنری فارسی به اوکراینی
درام
dramat
تصویری از درام
تصویر درام
دیکشنری فارسی به لهستانی
درام
戏剧
تصویری از درام
تصویر درام
دیکشنری فارسی به چینی
درام
drama
تصویری از درام
تصویر درام
دیکشنری فارسی به پرتغالی
درام
dramma
تصویری از درام
تصویر درام
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
درام
নাটক
تصویری از درام
تصویر درام
دیکشنری فارسی به بنگالی
درام
ڈراما
تصویری از درام
تصویر درام
دیکشنری فارسی به اردو
درام
ละคร
تصویری از درام
تصویر درام
دیکشنری فارسی به تایلندی
درام
tamthilia
تصویری از درام
تصویر درام
دیکشنری فارسی به سواحیلی
درام
drama
تصویری از درام
تصویر درام
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
درام
드라마
تصویری از درام
تصویر درام
دیکشنری فارسی به کره ای
درام
דרמה
تصویری از درام
تصویر درام
دیکشنری فارسی به عبری
درام
नाटक
تصویری از درام
تصویر درام
دیکشنری فارسی به هندی
درام
drama
تصویری از درام
تصویر درام
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
درام
drama
تصویری از درام
تصویر درام
دیکشنری فارسی به هلندی
درام
ドラマ
تصویری از درام
تصویر درام
دیکشنری فارسی به ژاپنی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بدرام
تصویر بدرام
سرکش، نافرمان، برای مثال چرخ «بدرام» تا که شد رامش / از کواکب چو خلد شد بدرام (شمس فخری - مجمع الفرس - بدرام)، حیوانی که به آسانی رام نشود
پدرام
فرهنگ فارسی عمید
(دُ مِ)
رفتار ناوناوان و خرامان. (منتهی الارب). شخصی که در راه رفتن خود متکبر و بخود بالیده باشد. (از اقرب الموارد). درابج. درانج. و رجوع به درابج و درانج شود
لغت نامه دهخدا
(دَ مِ)
جمع واژۀ درمک. (یادداشت مرحوم دهخدا). رجوع به درمک شود
لغت نامه دهخدا
(دْرا / دِ مِ)
شهری در جنوب شرقی نروژ در کنار رود درامن و بر رأس آبدرۀ درامن، که از مراکز مهم صنعتی و داد و ستد است و از مصنوعاتش کاغذ و منسوجات میباشد و دارای 30935 تن سکنه است. (از دائره المعارف فارسی)
لغت نامه دهخدا
(تَ غَذْ ذی)
گام نزدیک گذاشتن خارپشت و خرگوش در شتاب روی. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، آهسته و نرم رفتن شتر. (از منتهی الارب). درم. درمان. و رجوع به درم و درمان شود
لغت نامه دهخدا
(دَ مَ / دُ مَ)
خارپشت. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
تصویری از دراما
تصویر دراما
تازی از یونانی زیستواره
فرهنگ لغت هوشیار